رییس جمهوری در ایران با رأی مستقیم مردم انتخاب میشود، اما اختیارات رییس جمهوری در قانون اساسی مشکلات فراوانی دارد، حسن روحانی، محمود احمدینژاد، رئیس دولت اصلاحات و حتی آیتالله هاشمی رفسنجانی درباره اختیاراتشان در قانون اساسی با مشکلات فراوانی روبه رو شدند.
آنچه که در قانون اساسی آمده است و به عقیده من، یکی از بزرگترین مشکلات و معضلات این قانون به حساب میآید؛ کلی است. به این معنا که وارد مباحث چه باید کرد و یا به موارد چگونگی آن نمیشود.
به عنوان مثال قانون اساسی جمهوری اسلامی میگوید «رییس جمهوری باید حُسن اجرای قانون اساسی را در نظر داشته باشد»، اما قانون اساسی راهها و چگونگی آن را مطرح نمیکند.
اگر رییس جمهوری احساس کرد که قانون اساسی مورد نقض قرار گرفت رئیس قوه مجریه چه کاری یا اقداماتی را نسبت به آن باید انجام دهد؟ آیا باید به قوه قضائیه رجوع کند؟ این مسأله را باید مجمع تشخیص مصلحت نظام بگوید یا اینکه خود مستقیماً در آن دخالت داشته باشد یا خیر؟
از یک سو قانون اساسی میگوید «رئیس جمهوری از طریق سوگند باید مؤظف به اجرای قانون اساسی باشد» و از طرفی دیگر قانون اساسی «هیچ سازوکاری را برای آن پیش بینی نکرده است»؛ بنابراین همانطور که گفتم قانون اساسی دراین باره به شکل کلی گویی رفتار کرده است، اما سازوکاری را برای آن روشن نکرده تا رییس جمهوری تکلیف خود را بهتر درک کند.
سازوکاری برای تصورات رئیس جمهوری درباره نقض قانون به طور واضح مشخص نشده است، متأسفانه روز به روز نکات و مشکلاتی که در قانون اساسی جمهوری اسلامی وجود دارد، خودش را بیشتر نشان میدهد.
بعد از جنگ تحمیلی تمام رؤسای جمهوری در ایران با چنین مشکلاتی مواجه شدهاند. البته آقای هاشمی مشکلات و معضلاتی که در قانون اساسی وجود داشت را ابراز نمیکرد.
اختیارات رییس جمهوری در قانون اساسی دارای ابهاماتی است، مردم با رأی مستقیم رئیس جمهور کشورشان را انتخاب میکنند، در حالیکه این اختیارات در قانون اساسی مشخص و معلوم نیستند.
شماره 15 دوهفته نامه آیت ماندگار