چند صباحی است که فاصله طبقاتی غنی و فقیر در کوچهپسکوچههای کلانشهرهای کشور ملموستر شده است تا جایی که روی دیوار در بالای شهر آگهی فروش کلیه به قیمت ده میلیون با آگهی پیدا کردن حیوان خانگی گمشده که همین مبلغ مژدگانی دارد کنار هم دیده میشود! جایی یک خانواده، سقفی روی سر ندارند و چند کیلومتر بالاتر خانوادهای نمیداند با اتاقهای اضافی خود چه باید بکنند. همهروزه آدمی، در سطح شهر افرادی را میبیند که از وضع ظاهرشان میشود فهمید که این بندگان خدا در چه طبقهای از اجتماع جای دارند. انسانهایی را میبینی که ماشین آنچنانی سوار شده و لباسهای بسیار گرانقیمت بر تن کردند، وسایل و امکانات بسیار خوب رفاهی را دارا میباشند، طوری هم رفتار میکنند که انگار همه دنیا برای آنها آفریدهشده و در مقابل افرادی هم دیده میشوند که از حداقل امکانات زندگی محروماند یا اگر هم چیزی داشته باشند بسیار ناچیز است. شاید همه ما هرروز انسانهایی را میبینم که زبالههای منتظر حمل وسیله شهرداری را وارسی میکنند تا از آن روزی خود را به دست آورند، یا پسر و دختربچههایی دیده میشوند که در وسط چهارراهها یا گل میفروشند یا شیشه ماشینها را تمیز میکنند و یا بساط واکسی در گوشهای بر پا نموده و کفش دیگران را واکس میزنند و یا در پارکها بیهدف و سرگردان پرسه میزنند و بعضی از آنها متأسفانه افراد فراری از مشکلات خانوادهها هستند، درصورتیکه همه آنها باید در همان روز پشت میز و نیمکت مدرسهها نشسته باشند، یا اینکه پیرزن و پیرمردی را مشاهده میکنید که وسایل بسیار ابتدایی را برای فروش آورده و در سرما و گرما در کنار پیادهرو خیابانها نشسته و منتظر مشتری مخصوص به خود هستند درحالیکه سن و سال و یا آبروی آنها اقتضای چنین کارهایی را نمیکند. البته قابلذکر است که در یک جامعه انسانی اختلاف طبقاتی تا حدودی اجتنابناپذیر است ولی این اختلاف نباید از حدی فراتر رود چراکه پیامدهای ناگواری را در جامعه به دنبال خواهد داشت، زیرا انسانها نیازهای اجتماعی مشترکی دارند و نمیشود نسبت به خواستههای آنها بیتفاوت بود اگر این خواستهها تا حدی تأمین نگردد یعنی افرادی برخوردار شوند و افرادی بیبهره، مشکلات عدیدهای را به وجود میآورد که آنوقت مسئولین جامعه برای کنترل آنها باید هزینههای گزافی را صرف گردآوری نیروهای نظامی و انتظامی و قضایی نماید. نمونه بارز این مشکلات را در قالب بیکاری، بزهکاری افراد، دست زدن به کارهای موهن مثل سوءاستفاده از اعتقادات پاک مذهبی تحت عنوان ارتباط با ائمه معصومین (ع)، تبلیغات وسیع و نادرست در خصوص فروش یک کالای غیرواقعی و بدون کیفیت یا درمان بعضی از بیماریها بدون اینکه درباره آن بیماری اطلاعاتی داشته باشند نظیر انرژیدرمانی، جادوگری، جعل اسناد دولتی، یا هر کار غیرقانونی دیگر که بتواند آنها را ازنظر مالی توانمند سازد، میتوان دید؛ اما سؤالی که مطرح است این است، این اختلاف طبقاتی فاحش که یادآور زندگی رقتبار چند قرن پیش (دوران فئودالیته) است چگونه به وجود آمده است؟ یکی از عوامل این پدیده ناخوشایند اجتماعی بیتوجهی مسئولین در خصوص اشتغال و توزیع شغلهای درآمدزا و یا در اختیار قرار دادن سمتها به افرادی خاص که معمولاً از روی رابطه و بدون ضابطه انجام میگیرد، است. برای مبارزه با افزایش اختلاف طبقاتی اولین قدم این است که دولت افراد اجتماع را با یکچشم ببیند و به فراخور استعداد آنها، عوامل ایجاد درآمد را بین افراد توزیع نماید و مسئولین قضایی با شدت با افراد خاطی برخورد کنند و یا با کنترل مرزها جلوی کالاهای وارداتی بدون مجوز باکیفیت پایین را که معمولاً جیب افراد پایین جامعه را خالی میکند، گرفته شود و همچنین مؤسسات آموزشی که با پول، بدون گرفتن کنکور راه را برای افراد بیاستعداد به مراکز دانشگاهی باز میکنند سد شود تا در آینده، این افراد نتوانند با رابطه، پستهای اداری و کاری را اشغال نموده و باعث افت کاری و بهرهوری در محیط اقتصادی جامعه گردند. از طرف دیگر همگی بهخوبی میدانیم که فاصله طبقات اجتماعی، تأثیرات مخربی بر فرزندان یک خانواده میگذارد! پدر و مادری که با تلاشهای شبانهروزی سعی در برطرف کردن خواستههای فرزند خوددارند گاهی سری از شرمساری به پایین دارند، چراکه اختلاف طبقاتی در شهرهای بزرگ به حدی رسیده است که یکخانه با خانه دیگر میتواند زمین تا آسمان تفاوت داشته باشد و لازم نیست که چند محله و منطقه بالاتر باشد. کودکی در مهدکودک وقت خود را با بازی میگذراند آنهم با غذاهای معمولی و کودکی دیگر در مهدکودک انواع اقسام هنرها را میآموزد با غذاهای متنوع! وضعیت تحصیل این کودک وقتی به مدرسه هم میرود به همین نسبت تفاوت فاحش دارد و حتی در پارهای از مواقع بیشتر هم میشود. این فرزند وقتی بزرگتر میشود تفاوت در پارکها و پاساژها را به چشم میبیند. کودکی که در محلههای قدیمی شهر بزرگشده است در کنار پارکها قبل از اینکه مردمی که برای تفریح آمدهاند را ببیند، معتادان و موادفروشانی را میبیند که در دل او یا ایجاد ترس میکنند یا امتحان کردن آن مواد را به او تعارف میکنند! حتی اگر او برای تفریح خودش را به یکی از پارکهای بالای شهر برساند تفاوت در لباس و فرهنگ بهشدت به چشم میآید. در این مقوله قصد نداریم که فرهنگ پایینشهر و بالای شهر را مقایسه کنیم یا به باد انتقاد بگیریم بلکه میخواهیم بگوییم این کودک توانسته است کمبودهای خود را به چشم خود ببیند و کولهبار حسرت را برای پدر و مادر زحمتکش خود به خانه ببرد. اختلاف طبقاتی مقولهای است که نیاز به فرهنگسازی دارد، نیاز به این دارد که روند اقتصادی کشور رنگ و بویی ثابت به خود بگیرد.
شماره 16 دوهفته نامه آیت ماندگار