- جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳2024 November 22

دو هفته نامه آیت ماندگار

سرمقاله
یادداشت
اتحاد شوم دلواپسان و براندازان!

اتحاد شوم دلواپسان و براندازان!

علی شاملو / روزنامه‌نگار
به خودمان باختیم!

به خودمان باختیم!

محمد فتحی‌زاد / روزنامه‌نگار
«آیت ماندگار» رسانه‌ای همراه با زمان

«آیت ماندگار» رسانه‌ای همراه با زمان

مهدی آیتی / نماینده ادوار مجلس
گزارش
فايده باوری چيست؟

فايده باوری چيست؟

گروه فرهنگ و اندیشه
چرا رویای 92 بدل به کابوس 99 شد؟

چرا رویای 92 بدل به کابوس 99 شد؟

امیرحسین امیرفیض / روزنامه‌نگار
همدستی ترامپ و کرونا!

همدستی ترامپ و کرونا!

جهانگیر مصلی / خبرنگار
کد خبر: ۲۳۷
تاریخ انتشار: ۱۲:۳۸ - ۲۹ مهر ۱۳۹۵ - 20 October 2016
نگاهی به داستان برجام

حرف آخر را مردم می‌زنند!

علی ششتمدی / خبرنگار
زمزمه‌های این‌که حسن روحانی، در دورهٔ بعدی انتخابات، می‌تواند رأی اعتماد مردم را به خود جلب کند، از حدود دو سال زودتر شروع‌شده بود. یکی از دلایل اصلی این حدس و گمان، وضعیت سیاست خارجی و به بن‌بست رسیدنِ نشست‌های متعدد پیرامون پرونده هسته‌ای بود. نه این گره کور باز می‌شد و نه روند رو به رشدِ تحریم‌ها، متوقف. در چنین وضعیتی، چه رئیس‌جمهوری بهتر از او می‌توانست، راهِ برون‌رفت باشد؟ کسی که چندین سال در دوران طلایی دیپلماسی خارجی، مسئول مذاکرات و کل قضیه مربوط به پرونده هسته‌ای بود.
ماجرای انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲، هرچند ابعاد مختلف داشت، اما مهم‌ترین بعدِ آن مربوط به وضعیت اقتصادی به‌عنوان معلول سیاست‌های خارجی بود. در میان نامزدهای ریاست جمهوری هم کسی که کارنامه موفق‌تر و طرح و برنامه‌ای روشن‌تر در نگاه مردم داشت، در همان دورِ اول رأی لازم را به دست آورد و راهی پاستور شد. از همان روزهای اول، قصهٔ مذاکراتی که به «برجام» ختم شد، مقابل روی دولت و کابینهٔ تشکیل‌شده، قرار گرفت و امروز، بعد از سه سال، همچنان ادامه دارد ...

وعده صدروزه
یکی از اصلی‌ترین شعارهای انتخابات ۹۲، مسائل مربوط به «حل مشکلات اقتصادی» بود. شعاری که به‌طور طبیعی و با توجه به شرایط آن سال، مورد استقبال قرار گرفت؛ اما دولت تدبیر و امید، برای حل این مشکل، وعده صدروزه‌ای را ارائه کرد که توقعات جامعه را تحت تأثیر خود قرار داد.
یک نکته مهم درباره مسائل مربوط به اجتماع، این مطلب است که عموم مردم، قدرت تمایز مسائل را به‌خوبی ندارند و به‌راحتی همهٔ مسائل را در هم می‌آمیزند و به هم مربوط می‌کنند. مرزها را نمی‌شناسند و با تعمیم هر مسئله‌ای به یک سری «تحلیل‌های روزمره» دست می‌یابند. در جامعه‌ای که ازنظر سیاسی توسعه‌یافته نیست، حافظه سیاسی مردم هم ضعیف است و تمام این تحلیل‌های روزمره، بافاصله چند روز به فراموشی سپرده می‌شوند.
در سال اولِ پس‌از انتخابات، وعده‌های انتخاباتی مربوط به اقتصاد، در ذهن مردم با مذاکرات مربوط به پرونده هسته‌ای، چنان در هم آمیخت که یک مطالبه عمومی نسبت به حل دفعی مسائل اقتصادی به وجود آورد. مسئله‌ای که ازنظر منطقی و علمی به ذات خود ناممکن است. شبیه قاعده منطقی «نوشتن با قلم سیاه روی تخته‌سیاه.» لطیفه‌ها و استاتوس‌ها و پست‌های فضاهای مجازی، در روزهای پس از برجام، گواه این ادعاست و نشان می‌دهد، واقعاً «توقعی عمومی» مبنی بر رفع‌ورجوع انسدادهای اقتصادی، در روزهای پس از برجام به وجود آمده است.
از طرف دیگر، نباید این مسئله ـ پرونده هسته‌ای و مشکلات اقتصادی ـ را به‌طور کامل از هم جدا دانست. چراکه بخشی از علت و دلیل یکدیگر هم هستند. اشتراک و ارتباط این دو اما، به معنی انطباقشان نبود. درحالی‌که با توجه به جو جامعه، زمان برای جداسازی و خالص کردن دو «داو» کاملاً جدا، هرچند مرتبط، ازدست‌رفته بود و افکار عمومی در سراشیبی این باور جدید قرار گرفته بودند. حالا نوبت دولت رسیده و ورود شجاعانه به اولین «داو».

آغاز گشایش
مرحلهٔ اول گشایش، خیلی زود آغاز شد. ژنو، محلی برای توافق اولیه و آغاز ریل‌گذاری برای رویکردی جدید در ارتباطات بین‌المللی. امید در رگ‌های جامعه جریان پیدا کرد و مردم ایران، خبری متفاوت با اخبار تکراری یک دهه قبل، دربارهٔ پرونده هسته‌ای شنیدند. روند پیشروی تحریم‌ها و دیدگاه منفی جهان نسبت به فعالیت‌های هسته‌ای ایران، متوقف شد و همه‌چیز آماده شد برای آغاز روند معکوس مسئله. توافق وین هم بعد از یک بازه زمانی پر از کش‌وقوس و فرازوفرود، به نتیجه نهایی مثبتی رسید و ایران با ۵+۱، به توافق دست‌یافت.
وعده‌های دولت در آستانهٔ عملی شدن قرار گرفتند؛ اما یک گام مهم دیگر باقیمانده بود: رأی و نظر مجلس دربارهٔ برجام. مسائل مربوط به این بخش، موضوع این متن نیست و به همین اشاره اکتفا می‌کنیم که مدیریت علی لاریجانی، دولت را به‌سلامت از هزارتوی ایجادشده در مجلس دلواپسان، عبور داد و در نیمهٔ عمر دولت یازدهم، همه شرایط برای حرکت قطار اقتصاد، فراهم شد.
جامعه، تجربهٔ منحصربه‌فردی را در این دوره کسب کرد. هیجان‌های روزهای منتهی به توافق و چالش‌های مربوط به‌روزهای پس‌ازآن. دوباره فرهنگ عمومی، نمایشی با کمیتِ بالا را در فضای مجازی به اجرا گذاشت و با مراجعه به این جهانِ متن، به‌خوبی می‌توانیم پی‌ببریم که مردم ما در آن زمان، چطور فکر می‌کردند. مجموعه همه افکار در سه کلیدواژه خلاصه خواهد شد: امید، توافق، توسعه اقتصادی.
از آن روزها، نزدیک یک سال می‌گذرد. حالا وقت آن رسیده که مردم پاسخ‌های عینی را نسبت به این پرسش دریافت کنند: آیا برجام یک پیروزی بود یا شکست؟

دلواپسی
جریان سیاسی اصولگرایانِ نو تحت عنوان «جبهه پایداری» بعد از شکست سنگین ۲۴ خرداد، تغییر رویه عظیمی را اتخاذ کرده بود که جای بحث آن اینجا نیست؛ اما برجام، به‌عنوان یک نقطه عطف مهم در مناسبات خارجی و داخلی، فرصت تازه‌ای را برای این گروه فراهم کرد. همایش «دلواپسانِ» برجام، به‌جای آن‌که راهگشای این گروه سیاسی، در عرصه فعالیت‌هایشان باشد، یک نام مضحک و برچسبی طنزآمیز در اختیار رقبایشان قرار داد تا از این به بعد به‌جای القاب مثبت، آن‌ها را «دلواپس» خطاب کنند. واژه‌ای که مانند بسیاری از واِژه‌های موجود در فرهنگ سیاسی، بار معنایی گسترده‌ای پیدا کرد و توانست چنان جامع شود که ابعاد مختلف فعالیت‌ها و دیدگاه‌های افراد این گروه را در بر گیرد.
دلواپسان با تکیه‌بر شعارهای «غرب‌ستیزی» و «استقلال سیاسی» دولت را به خیانت متهم کردند و با برگزاری گسترده همایش‌ها و سخنرانی‌ها و همچنین با کمک روزنامه‌هایی که به‌اندازهٔ در دورهٔ وزارت ارشاد دولت قبل تأمین مالی شده بودند، سعی کردند، برنامه جامع مشترک یا همان برجام را یک اتفاق نامیمون و یک تسلیم سیاسی نشان دهند.
دست‌آویز کردند بزرگ‌ترین دستاورد سیاسی دولت یازدهم، کار را تا انتخابات مجلس هم پیش برد و این «دلواپسان» سعی کردند با ابراز نگرانی از وضعیت موجود، کرسی‌های مجلس را به دست آورند. چیزی که در عمل، شکستی بزرگ را برای آن‌ها فراهم کرد و بزرگان این جریان دوباره ناچار شدند به دامن جریان گسترده اصولگرایی پناه ببرند. جریانی که رفتارهای کلان آن، حداقل در چند سال اخیر، با جریان دلواپسان در تقابل بود.

رسانه‌ها و تیم رسانه‌ای دولت
در سالروز برجام، دولت همچنان مشغولِ پس‌لرزه‌های مربوط به این توافق گسترده است. سیاست‌های داخلی به‌شدت تحت تأثیر سیاست‌های خارجی قرار گرفته است. به‌خصوص تا همین چند ماه پیش که هنوز مجلس قبلی، امور قانون‌گذاری و نظارت را به عهده داشت. درواقع جریان مقابل که تمام ارکان جامعه، غیر از دولت را در اختیار دارد، در موضع بازجویی قرار گرفته و دولت مدام به خاطر نتایج و حاصل برجام مورد سؤال است. این موج بازجویانه، به طبع، در ذهن مردم و عموم جامعه هم بدبینی گسترده‌ای نسبت به نتایج برجام ایجاد کرده است.
نقش رسانه‌ها در این شرایط، نمود واضح‌تری پیدا می‌کند. رسانه‌ها به‌خوبی می‌توانند، با تحلیل‌های صادقانه و منصفانه، جریان هوچیگری را خنثی کنند و در راستای رسالت اساسی خودشان، سازندهٔ افکار عمومی باشند.
هر دولتی، از قدرت رسانه‌ای خود برای چنین شرایطی به‌خوبی استفاده می‌کند. دولت قبل حتی از رسانهٔ ملی هم به‌خوبی استفاده کرد و برای هشت سال، مسائل هسته‌ای را در جرگهٔ مسائل امنیتی و ملی قرار داد. پرونده‌ای که در دولت فعلی، به عام‌ترین و آزادترین موضوع قابل‌بحث در جامعه تبدیل‌شده و مخالفان و موافقان آن، به‌راحتی در هر فضا، رسانه و تریبون، دربارهٔ آن ایران سخن می‌کنند. بدیهی است که دولت یازدهم، چنین تعاملی را ـ مانند دولت قبل ـ با رسانهٔ ملی ندارد و تنها بخش محدودی از رسانه‌های مکتوب و دیجیتال، ابزار او محسوب می‌شوند.
سخن اینجاست که همین رسانه‌های به‌ظاهر محدود هم اگر تحت مدیریت قوی و باتدبیری قرار بگیرند، کارکرد مثبت خود را پیدا می‌کنند و می‌توان از آن‌ها انتظار داشت واقعیت سیاست‌های خارجی دولت و نتایج حقیقی آن را به مردم نشان بدهند. تحلیل‌های درستی که به این پرسش شایع پاسخ بدهند که: برنامه و سیاست‌های دولت درزمینهٔ توسعه اقتصاد چقدر موفق بوده؟

یورش دلواپسان به دنیای رسانه‌ها
این تقابل افکار، باعث شد که مخالفان سرسختِ دیروز، داعیه‌داران شعارهای جریان مخالف خودشان شوند. کسانی که تا دیروز، طرفداران آزادی بیان را به «آنارشیسم» محکوم می‌کردند و هر جریان فکری مخالف خودشان را به دامنه «شیطان‌پرستی» و چند کلیدواژه مشابهِ دیگر متصل می‌کردند، متصدی رسانه‌های متعددی شدند و موج عظیمی از «اعتراض» و «انتقاد» را در جامعه سامان دادند.
ازیک‌طرف ذات این‌که چنین کسانی، به این تجربه برسند به دلایل متعددی ارزشمند است؛ ازجمله این‌که در آینده، با توجه به کارنامه این روزهایشان، دیگر توان مقابله با شعارهای جریان متفکر جامعه را ندارند؛ اما از طرف دیگر، سکوت یا انزوای جریان طرفدار دولت، ضربه جبران‌ناپذیری به جامعه وارد خواهد کرد. به این دلیل که رسانه‌های تأمین‌شدهٔ منتقدین فعلی و محافظه‌کاران دیروز، این فضای متوهم را در جامعه ایجاد می‌کنند که «نتیجه‌ای حاصل نشده جز: تقریباً هیچ!»

مردم و برجام
هرچقدر هم مطمئن باشیم که نخبگان را به ادارهٔ جامعه گماشته‌ایم و دولتی متشکل از انسان‌های «باتدبیر» بر سر کار است، بازهم در یک نظام «جمهوری»، مردم و تفکر آن‌ها است که جریان امور را به‌پیش می‌برد. پس نکتهٔ بسیار بااهمیتی نباید هرگز از آن غافل شویم، نتیجهٔ عینی برنامه‌ها و طرح‌های کلان، در جزئیات زندگی عینی مردم است. دولت باید به این مطالبه و توقع ـ که خود عامل ایجاد آن بود ـ به‌خوبی پاسخ دهد.
اگر جریان برنامه جامع مشترک، قرار نبود باعث بهبود وضعیت اقتصادی عموم جامعه شود، چطور از ابتدا چنین توقعی ایجاد شد؟ اگر هم شرایط رو به بهبود است، مردم نشانه‌های آن را در کجا باید ببینند؟ وقت آن رسیده که دولت و به‌خصوص تیم رسانه‌ای آن، مرحله تازه‌تری از شجاعت را از خود نشان بدهند و ضمن رعایت احترام و ادب، همه آنچه مردم باید بدانند را ارائه کنند. البته تجربه نشان داد که دولت در عذرخواهی از مردم لکنت زبان ندارد و اگر محتوایی وجود دارد که برای مردم بیان‌نشده، قطعاً دلیل قانع‌کننده‌ای برای آن وجود خواهد داشت؛ اما به‌هرحال شرایط در سال منتهی به انتخابات، متفاوت است و برای کسانی که معتقدند مدیریت دستگاه مجریه کشور، باید یک دورهٔ دیگر نیز به همین شکل ادامه یابد، لازم است در جهت تقویت جریان «آگاهی» اقدام کنند.

اثرات تدریجی و دفعی
همان‌طور که در ابتدا بیان شد، ذهن عمومی جامعه، قدرت تمایز کمتری دارد و در این مورد خاص، تفاوت اثرات تدریجی و دفعی را به‌خوبی لمس نمی‌کند. یک اثر دفعی، مانند واریز چهل‌وپنج هزار تومان به‌حساب بانکی شخصی، به‌خوبی برای بخش عظیمی از جامعه قابل‌درک است اما در مقابل؛ مسائل مربوط به سیستم‌های پیچیدهٔ بانکی و بده بستان‌های ابَرکمپانی‌های بین‌المللی یا روابط غیرقابل‌درک فضای دیپلماتیک، به‌هیچ‌عنوان برای این خیل، قابل‌درک نبوده و یک «فایده» یا «نفع» محسوب نمی‌شود.
در خاطره‌ای شخصی، برای نگارنده این اتفاق افتاد که گرداننده یک فلافل‌فروشی، تماس گرفت و در مورد یک مطلب که در آن سیاست‌های داخلی دولت موردحمایت قرار گرفته بود به نگارنده انتقاد کرد که: هنوز هم این شعارها را باور می‌کنید؟ برجام که دروغ بود و بی‌فایده! تحریمی هم که برداشته نشد! وضع مالی مردم هم که به یمن رکود اقتصادی بدتر شد و ...
در چنین شرایطی، نگارنده به‌عنوان یک خبرنگار، چگونه می‌تواند دربارهٔ شرایط قیمت نفت و اثر چند سال تحریمِ صادرات نفتی، معاملات با بازار آسیای شرق، جزئیات اجرایی برجام، وضعیت سازه‌های هسته‌ای و صدها پارامتر دیگر، با چنین مخاطبی سخن بگوید؟ اینجاست که نقش رسانه‌ها و روند طولانی‌مدت فعالیت‌های آنان در تبیین و تحلیل امور، اهمیت خود را به‌وضوح نشان می‌دهد.

تکلیف و نتیجه
تعیین تکلیف برای دستگاه عظیمی چون قوهٔ مجریه، بیشتر شبیه یک لطیفه مضحک است تا یک موضوع جدی. در مقابل؛ تکلیف، به معنی آنچه شرایط فعلی برمی‌تابد، می‌تواند چراغی ـ هرچند کم‌نور ـ برای روشن کردن یک‌گوشه تاریک باشد تا در روند تصمیم‌گیری، از آن بخش هم غفلت صورت نگیرد.
آنچه گفته و به‌خصوص، روایت شد، به این نتیجه ختم می‌شود که ازیک‌طرف، یک سال، برای لمس و درک نتایج برجام، زمانی بسیار کوتاه است؛ اما نتایج و شرایطی هم بر اثر این توافق به وجود آمده‌اند که می‌توانند نشان‌دهنده مجموعه روند تکاملی آن باشند. نهاد سخن‌گوی قوهٔ مجریه و ستاد رسانه‌ای آن، در این زمینه می‌توانند مهم‌ترین نقش را به شکلی مؤثر ایفا کنند. از طرف دیگر، دولت به‌عنوان یک دستگاه بزرگ و پیچیده که قطعاً با ایدئال فاصلهٔ محسوسی هم دارد، نیاز دارد موردنقد قرار گیرد و به این وسیله خود را تکامل ببخشد. حتی حامیان دولت یازدهم هم در این زمینه فعالیت می‌کنند و بخش‌های مهمی از روند سیاست‌های خارجی و داخلی دولت را به تیغ جراحی نقد رسانه‌ای می‌سپارند.
در آخر، نقد کردن و درک کردن، در کنار هم شرایطی را فراهم می‌کند که به ارزش شرایط فعلی امید داشته باشیم و تدبیر آینده‌ای که بیندیشیم که در آن، این روند اعتدال و توسعه به سرمنزل مقصودش، می‌رسد.

شماره 16 دوهفته نامه آیت ماندگار
نظرشما
شعرخوانی
کارتون
بدون شرح!

بدون شرح!

معمر اولچای
آخرین اخبار