- شنبه ۰۳ آذر ۱۴۰۳2024 November 23

دو هفته نامه آیت ماندگار

سرمقاله
یادداشت
اتحاد شوم دلواپسان و براندازان!

اتحاد شوم دلواپسان و براندازان!

علی شاملو / روزنامه‌نگار
به خودمان باختیم!

به خودمان باختیم!

محمد فتحی‌زاد / روزنامه‌نگار
«آیت ماندگار» رسانه‌ای همراه با زمان

«آیت ماندگار» رسانه‌ای همراه با زمان

مهدی آیتی / نماینده ادوار مجلس
گزارش
فايده باوری چيست؟

فايده باوری چيست؟

گروه فرهنگ و اندیشه
چرا رویای 92 بدل به کابوس 99 شد؟

چرا رویای 92 بدل به کابوس 99 شد؟

امیرحسین امیرفیض / روزنامه‌نگار
همدستی ترامپ و کرونا!

همدستی ترامپ و کرونا!

جهانگیر مصلی / خبرنگار
کد خبر: ۲۴۶
تاریخ انتشار: ۱۹:۲۶ - ۰۲ آبان ۱۳۹۵ - 23 October 2016

۲۸ مرداد و داستان خضر و موسی

عباس عبدی / تحلیلگر مسایل سیاسی
وقتی داستان خضر و موسی را می‌خوانیم، ممکن است گمان کنیم که کارهای خضر درست بوده و اعتراضات موسی پایه و اساسی نداشته است. ولی واقعیت این است که زندگی بشر بر اساس رفتار موسی شکل‌گرفته و معیار درست نیز همان است و اقدامات خضر نمی‌تواند راهنمای عمل ما باشد، چراکه خضر بر اساس دانشی فرا انسانی آن اقدامات عجیب را انجام می‌داد که ما از آن بی‌بهره‌ایم. ما باید بر اساس دانش انسانی و عقل عرفی خود عمل کنیم. ازاین‌رو هیچ پاسخ قطعی به این پرسش که اگر کودتای ۲۸ مرداد نمی‌شد، ایران با چه سرنوشتی مواجه می‌شد نداریم و نمی‌توانیم داشته باشیم چون ما موسی هستیم و نه خضر. ما فقط در مواردی پیش‌بینی قطعی می‌توانیم انجام دهیم که حوادث تکرارشونده باشند. حتی در این موارد نیز مجبوریم از قاعده احتمالات استفاده کنیم. به همین دلیل هرگونه گمانه‌زنی درباره آینده ایران در غیاب کودتای ۲۸ مرداد بیهوده است. شاید کمونیست‌ها غلبه می‌کردند، شاید یک جمهوری پادشاهی مثل جمهوری‌های پادشاهی در کشورهای عربی شکل می‌گرفت، شاید دوران طولانی از ناامنی را تجربه می‌کردیم و حتی تجزیه می‌شدیم، شاید به یک ثبات و توسعه سیاسی می‌رسیدیم و... بنابراین چنین پرسشی بی‌مورد است چراکه پاسخی قطعی برای آن نیست؛ و به‌ویژه پیش از کودتا نمی‌توانستیم چنین پاسخی را داشته باشیم.
از سوی دیگر رویداد سیاسی با رویدادهای اتفاقی فرق می‌کند، رویدادی چون حوادث دوره مصدق زاییده فرآیندهای پیچیده‌ای است که نمی‌توان به‌راحتی گفت اگر رخ نمی‌داد چه می‌شد؟ چرا رخ‌داده؟ حتماً ضرورتی در رخ دادن آن بوده است و ما نمی‌توانیم بدون توجه به این ضرورت‌ها فرضی را در نظر بگیریم که معقول نیست. درباره انقلاب هم همین سؤال مطرح است که اگر انقلاب نمی‌شد، چه می‌شد؟ سؤالی نادرست، چراکه اگر قرار بود انقلاب نشود. باید خیلی اتفاقات دیگر قبل از آن رخ می‌داد و نمی‌داد. اگر انقلاب نمی‌شد شاید وضع بدتر از این می‌شد، شاید هم بهتر بود. مسئله اصلی این است که چرا انقلاب شد، آیا نیروهای درون‌زای جامعه موجد آن بودند، یا نیروهای برون‌زا و بیرونی؟
با این مقدمه به طرح این پرسش می‌رسیم که پس چرا و با کدام منطق آن رویداد را برخلاف مصالح مردم ایران می‌دانیم؟ شاید اگر ۲۸ مرداد نبود، وضع بدتر می‌بود. پاسخ به این پرسش مبتنی بر یک فرض کلی است. اینکه تحولات اجتماعی محصول تعامل و حتی تضاد نیروهای داخلی است و از خلال این وضعیت است که جامعه در مسیر حل مشکلات خود قرار می‌گیرد. هرگونه دخالت خارجی باهدف تغییر موازنه قوای اجتماعی، ممکن است در کوتاه‌مدت اثراتی داشته باشد که مطلوب یکی از طرفین یا حتی جامعه باشد، ولی در بلندمدت مشکلی را حل نمی‌کند بلکه تعارضات را به‌صورت نهفته و کمون درمی‌آورد و درنهایت به شکل انفجاری خود را نشان خواهد داد. دخالت خارجی سیر تحول اجتماعی را از مسیر عادی خود منحرف می‌کند. وقتی‌که حاکم برآمده از قدرت بیگانه باشد به‌طور طبیعی وابسته به نیروی کودتاگر نیز می‌شود و درنتیجه قادر نخواهد بود که مشروعیت لازم را به دست آورد. شاه تا پایان حکومتش نتوانست از زیر بار خفت آن کودتا بیرون رود و یکی از دلایل عدم همکاری نخبگان و روشنفکران با آن حکومت همین عدم مشروعیت آن بود. درنتیجه کودتا برخلاف تصور مجریانش شکاف‌های اجتماعی را بیشتر و بیشتر می‌کرد حتی اگر در ابتدا به دلیل فشار نظامی نهفته می‌ماند. فقدان مشروعیت شاه به دلیل کودتایی بودن قدرتش، زمینه را فراهم کرد که عده‌ای از جوانان به‌سوی براندازی مسلحانه بروند و داخل شدن در این مسیر خود موجب مشکلات خاص دیگری شد. بخش مهمی از نفرت نسبت به ایالات‌متحده و انگلیس و نیز نفرت نسبت به رژیم شاه، برآمده از آن کودتا بود و این نفرت همان انبار باروتی است که کافی است تا جرقه‌ای اتفاقی به آن نزدیک و منفجر شود.

شماره 17 دوهفته نامه آیت ماندگار
نظرشما
شعرخوانی
کارتون
بدون شرح!

بدون شرح!

معمر اولچای
آخرین اخبار