در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ زخمخوردگان ملی شدن صنعت نفت، معاندان و حاسدان داخلی و دشمنان قسمخوردهٔ آزادی، در همکاری شوم و ننگین، با بنا بر مستندات منتشره در کتاب «ضد کودتا» نوشته مأمور اسبق سیا کیم روزولت، بهرهگیری از امکاناتی هم چون خریدن فتوای برخی از روحانیون و همچنین دادن پول به ارتشیان، ولگردان و اوباش تهران و با حمایت مستقیم سرویسهای جاسوسی آمریکا و انگلستان، با انجام کودتایی ننگین، موجبات سقوط دولت و نخستوزیر قانونی ایران را فراهم آوردند. هرچند که درواقع ۲۸ مرداد ۳۲ را باید تیر خلاصی بر پیکرهٔ دولت مصدق بدانیم، اما آنچه از لابهلای ستور تاریخ به گواه میآید آن است که پیشازاین تاریخ نیز توطئهها و تحرکات ریزودرشت بسیاری برای سرنگونی دولت به وقوع پیوسته بود. درواقع آنچه در آخرین روزهای مردادماه ۱۳۳۲ روی داد، رقص بیشرمانهٔ دیکتاتوری داخلی و خارجی بر پیکر نیمهجان دولتی زخمخورده بود. دراینبین دو مورد از موارد یادشده، هم بهواسطهٔ نزدیکی با ۲۸ مرداد و هم بهواسطهٔ جنس و نوع تحرکات، از اهمیت بیشتری برخوردارند.
پس از موفقیت کودتا و رسیدن خبر آن به محمدرضا پهلوی، وی که درواقع به بزدلانهترین شکل از ایران گریخته بود، با هیاهوی بسیار رسانهای و تبلیغاتی، در شمایل یک قهرمان به کشور بازمیگردد. آنچه دراینبین حائز اهمیت است، پیامهای تبریک تعدادی از روحانیون وابسته به دربار برای محمدرضا پهلوی است که در تضاد کامل با نگرش حقطلبانهٔ اکثریت روحانیون و علمای دینی بود که همواره در کنار مردم و در راستای اعتلای کشور گام برداشتهاند.
حدود سه ماه پس از وقوع موفقیتآمیز کودتای ۲۸ مرداد و دستگیری دکتر مصدق و یارانش و به دنبال آن سقوط دولت قانونی ایران، جلسات دادگاه برای بررسی آنچه قانونشکنیها و خیانتهای دکتر مصدق عنوان شد، در دادسرای نظامی واقع در باغ سلطنت آباد آغاز شد. اولین جلسه این دادگاه کاملاً فرمایشی و فرمالیته در تاریخ یکشنبه ۱۷ آبان ۱۳۳۲ برگزار شد. در این جلسه از دادگاه، بهجز دکتر مصدق، سرتیپ ریاحی رئیس سابق ستاد ارتش که تا پایان به مصدق بهعنوان نخستوزیر قانونی ایران وفادار ماند نیز حضور داشت.
در پایان نیز دادگاه در مدتزمانی اندک، حکمی از پیش تعیینشده را مبنی بر سه سال حبس و تبعید اعلام کرد. حبس و تبعیدی که البته هیچگاه به پایان نرسید و دکتر مصدق حتی پس از سپری کردن دوران محکومیت و زمانی که به زادگاه خود احمدآباد مراجعت نمود نیز در نوعی حصر همراه با شدیدترین مراقبتها تا پایان عمر به سر برد.
در برخی منابع البته به این نکته اشارهشده است که قرار بود با موافقت محمدرضا پهلوی، برای دکتر محمد مصدق حکم اعدام صادر شود. اما بنا به برخی مصالح ازجمله ترس از بروز شورشهای مردمی، این نظر تغییر و قرار بر این شد که حکم فوقالذکر برای وی صادر شود.
از اصلیترین دلایل شکست حرکت آزادی خواهانه مردم ایران و سقوط دولت مصدق، میتوان به بروز اختلافات عمیق بین وی و آیتالله کاشانی بهعنوان دو چهرهٔ ملی و مذهبی سرشناس اشاره نمود. اختلافاتی که سودجویان را درراه نیل به اهداف شومشان ناخواسته یاری کرد.
بههرروی آنچه ورای تمامی این سخنها مشخص و واضح است، این نکته است که دکتر محمد مصدق بیشک یکی از تأثیرگذارترین چهرههای تاریخ معاصر ایران و از فرزندان خدوم و راستین این آب خاک بوده است. مردی که بهسان ستارخانها، باقرخان ها، میرزا کوچک خانها و... درراه تناور شدن نهال آزادی و دموکراسی این مملکت، تلاشهای بسیار کرده و سختیهای فراوان کشیدهاند. تاریخ این مرز پرگوهر بیشک به چنین فرزندانی تا ابد افتخار خواهد کرد.
در پایان این نوشتار، بخشی شعری سروده مهدی اخوان ثالث را که در رسای دکتر مصدق سروده است ارائه میکنیم. یاد هردوی این نیکنامان همواره گرامی باد:
«.. ای شیر پیر بسته به زنجیر/ کزبندت ایچ عار نیاید/ سودت حصار و پیک نجاتی/ سوی تو و آن حصار نیامد/ زی تشنه کشتگاه نجیبت/ جز ابر ز هر بار نیامد...»
شماره 17 دوهفته نامه آیت ماندگار