آیت ماندگار- چندی پیش، هنر و تجربه اقدام به نمایش سه فیلم اکراننشده زندهیاد سهراب شهیدثالث پرداخت. دو فیلم یعنی پیک و خانه انصاف، تدویننشده و صرفاً راشهای پراکنده بود که تا حدی میتوان از روی دکوپاژ فیلمها، به هدف کارگردان و از روی حدس و نشانهها فیلمها به سال ساخت فیلمها پی برد. فیلم پیک، بهواسطه مشخص نبودن سرنوشت تدوین آن، صرفاً راشهایی پراکنده بود.
اما نکته قابل توجه، تصویری است که دوران معاصر از شهیدثالث پیشاروی خود دارد. عمدتاً از او کارگردانی پیشرو، روشنفکر، مستقل و... در نظر داریم. در حالیکه مهمترین عنصر یعنی «استقلال نظری» در این سه فیلم دیده نمیشد. هر سه فیلم به سفارش نهادهای رسمی داخلی و خارجی و یکی از آن فیلمها یعنی فیلم «خانه انصاف» به سفارش خانه فیلم فرانسه و کاملاً در توجیه نظام حاکم ساخته شده است. پرسش این است که منتقدانی که سفارشیبودن فیلمها توسط نظام حاکم را بهواسطه فقدان استقلال کارگردان، به باد انتقاد میگیرند، چگونه سفارشیبودن فیلمهای کارگردانهای نوآور دوره پهلوی را هضم میکنند!؟ نه تنها هضم میکنند که باور دارند که این کارگردانان قطعاً کارگردانان بلندمرتبه هستند که هیچ موی لای درز آنان نمیرود!
هنگام تماشای فیلم متوجه استقبال باورنکردنی نسل جدیدی شدم که نیمی از آنان حتی هنگام درگذشت شهیدثالث، در کودکی بسر میبردند. این جای ستایش است که بخشی از نسل جدید رابطه کاملاً گسستی به گذشته ندارند. اما آنچه که موجب گلایه است، اینکه این دست فیلمها به نمایش گذارده میشود، اما هیچ نشستی برای روشنگری و نقد و بررسی معتقدان و منتقدان آن گذارده نمیشود و به این ترتیب نسل جدید باید بیتردید آن را پذیرا باشد.
در اینجا ما نه تنها دچار لغزش تاریخی که دچار پرش تاریخی شدهایم، بهعنوان نمونه با فیلمهای بیشماری از شهیدثالث مربوط به 40 تا 50 سال پیش روبرو هستیم که بخشی از آنان یا اکران نشده و یا بهطور جدی دیده نشده است. از سویی با سیل ستایش از او روبرو هستیم که او کارگردانی پیشرو، مستقل و... بود. یک آن در گوشهای از تاریخ شنیدهایم که او از ایران بهواسطه محدودیتها و توقیف فیلمهایش توسط حاکمیت پهلوی مهاجرت میکند (۱۳۵۳ – ۱۳۵۴)، و در گوشه دیگری شنیدهایم که او در اوج باروری، بهواسطه بیماری، این جهان را بدرود میگوید. (۱۳۷۷). پس از ۲۰ سال سخن از کارگردان پیشگامی به میان میآید، نام شهیدثالث در صدر فیلمسازان جریانساز قرار میگیرد. کسی نمیپرسد که بهواسطه کدام فیلم؟ چند فیلم او نشانههایی از نوآوری وجود دارد؟ مانند روزی است که یک آن بدون هیچ توضیح و جلسه نقد و بررسی، فیلمی صامت، یا راشهایی از فیلم نامشخص به نمایش میگذارند، جمعیت به انتظار نشسته، یا مجبور به تمکین است، یا مجبور است سکوت کند که مبادا آن رویکرد مثبتش به شهیدثالث تَرَکی بردارد. این است که ما دچار پرش تاریخی شدهایم؛ بدون اینکه امکان شناخت دورهای را داشته باشیم، یا حق شناخت آثاری را داشته باشیم، تنها مجبور هستیم که تصویر کوتاهی از گذشته را ببینیم و از سویی شعارهای ستایشگونه منتقدان را بشنویم و دم نزنیم. نسل جدید باید تاریخ را زیر و رو کند، نباید اسیر جوسازی گذشتهگرایی و تکرار سخنان، همه میگویند که فلان اثر خوب است، پس حتماً خوب است! باشیم. نسل جدید باید کارنامه گذشتگان را دقیق مطالعه کند و حتماً کارنامه جدیدی را به ارمغال بیاورد:
فسانه گشت و کهن شد حدیث اسکندر
سخن نو آر که نو را حلاوتیست دگر
فسانه کهن و کارنامه به دروغ
به کار ناید رو در دروغ رنج مبر
حدیث آنکه سکندر کجا رسید و چه کرد
ز بس شنیدن گشتهست خلق را از بر
ز کارنامه او گر دو داستان خوانی
به خنده یاد کنی کارهای اسکندر
همانطور که گفته شد ما در مورد پدیدههایی مانند آثار شهیدثالث نه تنها دچار لغزش تاریخی که دچار پرش تاریخی شدیم. فقط با دو اثر و چند شعار شعرگونه ستایشگون روبرو هستیم. همینها کافی است که او را در زمره نادر کارگردانان روشنفکر، تلقی کنیم. بهگونهای ستایش کنیم که مو لای درزش نرود. در حالیکه در همین فیلم «خانه انصاف» ساخته ۱۳۴۸ یا ۱۳۵۵ با بیانصافی تمام روبرو هستیم! این فیلم سفارشی که کاملاً به توجیه انقلاب سفید (انقلاب شاه و مردم) میپردازد، درصدد مستندسازی یکی از اصلهای انقلاب سفید، اصل نهم «خانههای انصاف یا شوراهای داوری» است. در این فیلم تمامی دادگاههایی که در خانه انصاف برگزار میشود، گونهای روایتشده که گویا برای همه طرفین رضایتبخش بوده! در این فیلم گریزی به همهپرسی انقلاب سفید میزند. این رفراندوم را انقلاب بزرگ و اتحاد بین شاه و مردم توصیف میکند. پرسش این است که طبق قانون اساسی مگر نباید لوایح و طرحها نخست توسط مجلس شورای ملی تصویب میشد؟ سپس اگر نیازی به همهپرسی داشت به همهپرسی گذاشته میشد؟ این در حالی است که در زمان انقلاب سفید بیش از یک سال پیشتر مجلس توسط شاه و امینی تعطیل شده بود و باز در کرداری غیرقانونی، شاه خود اقدام به قانونگذاری کرد و در فرآیندی ضددموکراتیک در حالیکه همه احزاب و تشکلات آزاد نبودند و در عملی کودتاگونه زندان شدند (بهمن ۱۳۴۱)، این به اصطلاح همهپرسی در شرایطی دیکتاتورگونه و سرکوبگرانه برگزار شد. احزاب و سازمانهای سیاسی جملگی مانند جبهه ملی ایران، انتخابات را تحریم کردند و شعار «اصلاحات آری-دیکتاتوری نه» را گفتند، بیش از ۲۰۰ نفر از اعضای جبهه ملی ایران و بیش از ۳۰۰ نفر از احزاب و شخصیتهای سیاسی در بزنگاه انتخابات زندان شدند. شاملو در شعر تندی این همهپرسی و انقلاب قلابی را به سخره گرفت (شعر با چشمها).
با توجه به نکات گفتهشده مستندساز اساساً در صدد روایت واقعیت نیست، بلکه تنها در صدد روایت بیان رسمی حاکمیت است. اشاره به «عدل پهلوی» میکند، حتی دادگستری پهلوی دوم نسبت به اصلاحات نیمبند دوره علیاکبر داور در پهلوی نخست، عقبگرد داشت. تمامی تحولات پس از مشروطه، بهویژه اصلاحاتی که دکتر مصدق در دادگستری ایجاد کرد: استقلال قضات و بنیادگذاری کانون وکلا و... همه در دوره پهلوی به طاق فراموشی سپرده شد. بعد در فیلم نشان داده میشود که بوروکراسی دادگستری در دوره پهلوی برداشته شده است! در حالیکه گفته شد دادگستری در دوره پهلوی دوم بعد از کودتا یک رویکرد ارتجاعی با ظاهری مدرن داشت.
اساساً پادشاه با قانون اصلاحات ارضی و انقلاب سفید، سرمایه انسانی ناشی از روستا را از میان برد. صنعت کشاورزی که چرخگردان آن روستاییان بودند، از میان رفت. یکی از عوامل انقلاب همین انقلاب قلابی سفید بود که با برداشتن چرخ صنعت کشاورزی، طبقه روستانشین را بیکار و تبدیل به یک نیروی بالقوه برای واژگونی نظام سلطنتی کرد.
شهیدثالث در این فیلم بهخصوص در «پیک» سعی در تصویر کشیدن جشنهای شاهنشاهی دارد. تنها هدفش جامه عمل پوشیدن به سفارش از حکومت است. با اینکه فیلم لوکیشنهای مهیا برای تصویر کشیدن شهر شیراز است، اما نشان نمیدهد که در همان زمان جشنهای شاهانشاهی، شیراز از داشتن امکانات ابتدایی بیبهره است. فیلمهای مستندی در همان زمان تا دوره معاصر ساخته شده که شیراز در آن زمان از داشتن یک هتل برای پذیرایی مهمانان خارجی بیبهره بود. اما تا توانستند میلیونها دلار خرج اسکانهای موقت و رفاه سران کشورهای مهمان کردند. در همان فیلم توقیف شده «اسرار گنج دره جنی» (ابراهیم گلستان) اشاره به همین جشنهای شاهنشاهی میشود که در روستای محل برگزاری جشن، روستا از فقر رنج میبرد، اما فرد تازه به دوران رسیده برای رسیدن به (دروازههای تمدن) چه بریز و بپاشهایی میکند. در فیلم گلستان میدان شهیاد نشانگر رفتن به دروازههای تمدن بزرگ است که بهراحتی دود میشود و بههوا میرود. در سه فیلم نمایش داده شده شهیدثالث، یک نمای یکسویه از شعارهای حاکمیتی دیده میشود که خود کارگردان چند سال طول نکشید که شوربختانه طعمه استبداد بیرحم آن نظام میشود، فیلمهایش یکایک توقیف میشود و خود طعم تلخ تبعید را تا آخر عمر میکشد.