آیت ماندگار- افرادی که اکنون دست از عملیات احیای قلبی - ریوی اصلاحطلبان مردهای که پایه آنان در سال ۷۶ و بهدست رییس دولت اصلاحات بنا شد، نمیکشند، دچار تفکر اصولگرایی در چهارچوب اصلاحطلبی شدند و احتمالاً اصلاحطلبی را با مرید و مراد بازی اشتباه گرفتند و نمیخواهند تغییر و تحولی که در شکل و فرم اصلاحطلبی جامعه رخ داده را بپذیرند و شاید هم از آن میترسند.
کسانی که نام اصلاحطلب در این جبهه بر خود گذاشتهاند، از مردم خواهان اصلاحات عقبافتادهاند و قافیه را به تمایل برای حفظ وضعیت موجود در قالب نواصولگرایی باختهاند. نگاهی ساده به تشابه سخنان رییسجمهور روحانی با سخنان رییسجمهور احمدینژاد در سال پایانی دولتش، آشکار میکند که دستانداختن به سیاستهای عوامگرایانه میتواند چپ و راست نشناسد و مثل ویروس کرونا هر فردی را مبتلا کند. کافی است از آنچه در بطن جامعه و بر مردم میگذرد و برایشان قابل لمس است به نفع حفظ صندلی قدرت چندروزه، فاصله گیرند.
چندین واکنش و موضعگیری رییس دولت اصلاحات گویای واقعیت تلخی است که آش آنقدر شور گردیده که آشپز هم فهمیده! او نیز متوجه نابودی سرمایه اجتماعی جناح میانه و اصلاحطلب شده است. مرگ یک جناح سیاسی نیز زمانی فرا میرسد که دیگر در جامعه سرمایه اجتماعی نداشته باشد.
اصلاحطلبان و میانهروها تبدیل به چهرههایی کسالتبار شدهاند که با واکنشها و حرفهای خستهکننده همیشگی دیگر مردم را عصبانی میکنند و خود را در جامعه به تمسخر میگیرند. مردم دیگر نه تنها این شیوه سیاستورزی اصلاحطلبی را مختومه میدانند، بلکه پرونده اکثریت قریب به اتفاق چهرههای این جناح را نیز بستهاند. خلاصه کلام اینکه عمر اصلاحطلبی کنونی آسمان سیاست ایران منتضی شده است.
واقعیت این است که اکثریت آن دسته افرادی که از سال ۱۳۷۶ تا امروز بهعنوان «اصلاحطلبان» شناخته میشدند از سوی اکثریت مردم اصلاحطلب و خواهان تغییر و تحول و اصلاح امورات کشور، وجاهت و صلاحیت و مشروعیت خود برای این جایگاه را از دست دادهاند.
بزرگترین سرمایههای این جناح و کاریزماتیکترین چهرههای این جناح در نزد مردم زیر شدیدترین انتقادات هستند و بخشی از مسئولیت وضعیت کنونی کشور را به عهده آنان میدانند. رییس دولت اصلاحات از مردم خواست تَکرار کنند و مردم هم اجابت کردند، اما ایشان دیگر هیچ احساس مسئولیتی در قبال دعوت خود از میلیونها نفر افراد جامعه نکردند تا این ویدیوی اخیر ایشان در فضای مجازی که از اصلاحطلبان انتقاد میکنند آن هم بعد از هفت سال که بیشتر شبیه به نوش دارویی بعد از مرگ سهراب است!
انتظار مردم بر این بود که اصلاحطلبان و این چهرههای شاخص، خط خود را از مردم جدا نمیکردند و از کسانی که در دولت و مجلس زیر پرچم تدبیر و امید رای آوردند، ولی به عهد خود با مردم وفادار نماندند، علناً اعلام برائت جسته و ابراز پشیمانی و عذرخواهی از مردم میکردند. اما آنان چه کردند؟
دست از احیای قلبی - عروقی اصلاحطلبان مرده بکشید و اجازه دهید اصلاحطلبان حقیقی زنده، پرچم اصلاحات را بهدست گیرند، شاید مجدداً مردم به آنان اقبالی نشان دهند و هنوز امیدی به اصلاحات واقعی باقی مانده باشد. حتی کسانی که در توجیه عملکرد جناح میانه و اصلاحطلبان میگویند کاندیداهای مجلس برای اصلاحطلبان اجارهای و کرایهای بودند، اصلاحطلب واقعی نبودند و متوجه نیستند که عذر بدتر از گناه میآورند! معنی تحتاللفظی سخنان ایشان این است که برای سوارشدن مجدد بر قطار قدرت در حاکمیت حاضر شدند عدهای را به نام اصلاحطلب به مردم قالب کنند و با بلیت جعلی سوار، اجازه سوارشدن بر قطار قدرت را از مردم بگیرند و این یعنی اولین کسانی که اصالت اصلاحطلبی و تفکر اصلاحطلبی را قربانی کردند خودشان بودند نه نوعروس و نودامادهای اجارهای!
هرگز و در هیچجای تاریخ، اصلاحطلبی حقیقی و نه فرمالیته، بدون شجاعتورزی و کنارگذاشتن تعارف و اعلام روشن و واضح و صریح اینکه قصد دارند چه چیزهایی را به چه شیوههایی اصلاح کنند و مواضع خود را صریح و شفاف و بدون ترس در برابر سئوالات مردم روشن نکنند، اصلاحطلب نخواهند بود. عملگرایی بدیهیترین شرط اصلاحطلبی در زمانی است که بخشی از قدرت انتخابی حکومت در اختیار آنان قرار میگیرد نه اینکه پیش از انتخابات حرفهای موردپسند جامعه تشنه اصلاحات زده شود و پس از کسب کرسی قدرت تمام آن شعارها به فراموشی سپرده شود و در جواب مردم معترض به آنها بگویند همین است! رای دادید خودتان خواستید باید تحمل کنید!
اصلاحطلب واقعی مردم را نامحرم نمیداند و اگر نتوانست به عهد خویش با ۲۳ میلیون مردمی که به وی رای دادند عمل کند، دلایل آن را روشن و واضح با مردم در میان میگذارد و وقتی دریافت که حقیقتاً نمیتواند کاری کند به احترام مردمی که قدرت خویش را توسط رای آنان بهدست آورده، استعفا داده و کنار میرود.
بزرگترین دستاورد دولت تدبیر و امید مورد حمایت «اصلاح طلبان» این است که در سال ۱۳۹۲، دولت را با دلار ۳۵۰۰ تومانی تحویل گرفت و امروز که هنوز یکسال به پایان دولتش مانده، قیمت دلار را به ۱۶ هزار تومان و قیمت پراید ۱۵ میلیونی سال ۹۲ را به مرز ۱۰۰ میلیون تومان در سال ۹۹ رسانده، یعنی ۳۰۰ درصد سقوط ارزش پول و سرمایه و داراییهای ملت! و حال با حذف صفرهای پول بیارزششده دنبال کلاهگذاشتن بر سر خویش است که بگوید قیمت دلار از ۱۷ هزار تومان تبدیل به ۱۷ تومان شد!
شاهبیت دولت مورد حمایت اصلاحطلبان در مورد حوادث تلخ آبان و سرنگونی هواپیمایی اوکراینی جمله «من نمیدانستم» است! فاجعههایی که حتی میتوانست در هر جای دیگر جهان منجر به استعفاء، استیضاح و برکناری شخص رییس دولت شود، اما در اینجا با سکوت اصلاحطلبان مواجه شد.
مجتبی ذوالنور که نمایده تندترین بخش اصولگرایان است در مورد حوادث آبانماه و در دفاع از وزیر کشور میگوید من بهعنوان عضوی از کمیسیون امنیت ملی میگویم وزیر کشور نقشی در کشتار آبانماه نداشت و دستورات مستقیم رییسجمهور و رییس شورای عالی امنیت ملی را اجرا کرده است! و این در حالی است که اصلاحطلبان از خم به ابرو آوردن در مواجهه با سیاستها و رفتار دولت پرهیز میکنند.
سیاستی و کاری نمانده که آقایان در دولت تدبیر و امید در دولت احمدینژاد مسخره و بمباران نکرده باشند و امروز خود بدتر از آن نکرده باشند. کافی است به مناظرهها و سخنان انتخاباتی ریاستجمهوری آقایان روحانی و جهانگیری در سال های ۹۲ و ۹۶ توجه کنید و با آنچه انجام داده و میدهند و میگویند، مقایسه کنید!
اصلاحطلبان باید به این پرسش پاسخ دهند که آیا آقایان روحانی و جهانگیری هم کاندیداهای اجارهای بودند؟
مواضعی از دولت که اصلاحطلبان با سکوت آن را تایید میکنند مانند این سخن رییس دولت است که هر فردی میگوید وضع کشور در بحران کرونا و اقتصاد و... خراب است عامل دشمن خارجنشین است یا شاهکار جدید وزرات بهداشت در قانون الزام رضایت همسر برای داوطلبان آزمون دستیاری دندانپزشکی یا حرفهای وزیر کشور در مورد برخورد با رسانههایی که وضعیت بورس را مورد انتقاد قرار میدهند، هرگز از کارنامه و تاریخ اصلاحطلبان پاک نخواهد شد و این سئوال بزرگ را از خود به یادگار میگذارند که برای چه در برابر چنین مواضع نواصولگرایانه دولتی که تحت حمایت شماست، سکوت کردید؟ متاسفانه اصلاحطلبان فکر میکنند که فردا روز که دولت روحانی رفت، با کوبیدن دولت پایانرفته مجدداً میتوانند آبرویی برای خود دست و پا کنند و همین نشانه اضمحلال اصالت اصلاحطلبی آنان است که دیگر قابل جبران نیست و همین سیاستهای خوردن نان به نرخ روز فاتحهشان را در جامعه خواند.
فخر فراکسیون بزرگ امید مورد حمایت جبههها و احزاب و کمیتههای اصلاحطلبان بهجز یکی، دو نفر از نمایندگان این فراکسیون در مجلس، روزه سکوت است! احزاب و تشکلهای اصلاحطلب که شعارهای مردم خواهان اصلاحات و تغییر را در گردهماییهای انتخاباتی ریاستجمهوری سالهای ۹۲ و ۹۴ را به وضوح میشنیدند، در بطن جامعه رفت و آمد دارند، نه تنها عوامل انتخابی خود در حکومت را آگاه و تحت فشار نگذاشتند، بلکه گاهاً پیکان انتقاد را بهسوی مردم گرفتند! کارکرد احزاب و تشکلهای اصلاحطلب چه بوده که آقایان سنگ اصلاحطلبی به سینه میزنند و اصرار دارند که اصلاحطلب نامیده شوند در حالی که عملکرد نواصولگرایانه دارند؟
اصلاحطلبی بیهزینه نیست، اصلاحطلببودن به معنی واقعی کلمه، نیاز به شهامت و شجاعت دارد که بیپروا و بدون تعارف حرف و خواست مردم را از بلندگوی حاکمیت با صدای رسا بگوید و از فشار و تهدید و هوشدنها نترسد و حتی خود را آماده مرگ در راه تحقق عهد خود با مردم کند. چیزی که شاید روزگاری اصلاحطلبانی که امروز نقش مردههای متحرک سیاسی را بازی میکنند به آن تن داده بودند، اما قریب به یک دهه است که دیگر حاضر به پرداخته هزینه نشدند.
رییس دولت اصلاحات و تمام چهرههای اطرافشان چه بخواهند و چه نخواهند در عملکرد فضاحتبار کسانی که به نام اصلاحطلب و میانهرو از سال ۱۳۹۲ و تحت حمایت ایشان از مردم رای گرفتند، شریک هستند.
چهرههای اصلاحطلب در عرصه سیاسی نمیتوانند تابلو اصلاحطلب بهدست بگیرند، اما عملکرد اصولگرایانه داشته باشند. شعارهای کلی نامفهوم و فقط زیبا بدهند در حالی که در عمل سکوت کنند و نقش تماشاچی داشته باشند. نتیجه چنین رفتاری، نابودی پشتوانه مردمی و فروپاشی جناح اصلاحطلبان بود.
در هیچ جامعهای خواست و نیاز مردم به اصلاحات واقعی نه تنها از بین نمیرود، بلکه این تمایل به حفظ وضع موجود و تنندادن به اصلاحات است که مخصوصاً در جهان پساکرونا محکوم به نابودی است.
اصولگرایانی که از این وضع پیشآمده برای اصلاحطلبان خوشحالند نمیدانند که در درجه اول، ریزش میلیونی آرای متعلق به اصلاحطلبان به جیب آنان نخواهد رفت و فروپاشی این پایگاه اجتماعی در پشت اصولگرایان تجمیع نخواهد شد و از سوی دیگر اضمحلال و نابودی رقیب دیرین و سنتیشان منجر به تولد رقیبی جدید و سرسخت خواهد شد که آنان را نیز حذف خواهد کرد. احتمالاً بعضی از اصولگرایان آنقدر باهوش هستند و چنین مطلبی را دریافتند که مایل نیستند دولت روحانی بیش از این زمین بخورد و یا در انتقاد به عملکرد شورای نگهبان در انتخابات اخیر مجلس لب به اعتراض گشودند.
با پایان یافتن دوران حیات سیاسی اصلاحطلبان امروزی، احتمالاً فضا برای تولد اصلاحطلبی واقعی باز خواهد شد که ویژگیهای اصلی آنان وفاداری به عهد خود با مردم، نامحرمندانستن مردم، عملگرایی و تحولخواهی خواهد بود.
کسانی که از گور «اصلاحطلبان» امروز در جناح چپ سپهر سیاسی ایران برخواهند خواست میدانند که دیگر باید نماینده انتخابی مردم در حاکمیت باشند نه اینکه برای نمایندهبودن حاکمیت در و بر مردم، از مردم به دنبال رای باشند و احتمال قریب به یقین خواهند دانست که نان استراتژی انتخاب بین بد و بدتر از سوی مردم آجر شده است.