در دهههای اخیر در کشور مرتباً در حال شنیدن اخبار ناخوشایندی هستیم که بسیاری از آنها ریشه در بیاخلاقیها دارد. بیاخلاقیهایی که بهتمامی حوزهها چنگ انداخته و هرکجا بستری را برای ظهور و بروز خود پیداکرده از آن غافل نشده است. امروز کمصبر و تحملی و عصبانیتی که در بین افراد و در تمام لایههای جامعه قابلمشاهده است بهنوعی زیرمجموعه همان بیاخلاقی است. حال اگر بخواهیم این غده سرطانی که روح و روان آحاد مردم را درگیر خودکرده، درمان کنیم، نباید به چند حرف قشنگ و یا چند جمله شعاری رویآوریم. بیشک برای داشتن جامعه سالم، تکتک افراد موظفاند که چراغ اخلاقمداری را ابتدا در خود روشن کنند. مطمئناً رعایت اخلاق که اولین بستر آموزشهای آن در خانواده است میتواند بهترین الگو برای دیگر افراد جامعه باشد؛ اما پسازاین مرحله که به لحاظ اهمیت در بالاترین اولویت قرار دارد باید به نقش حاکمان در درجه بعد اشاره کرد. امروز حاکمان و مسئولین مملکت باید توجه داشته باشند رفتار و کردار آنها توسط چشمهای تیزبین مردم رصد میشود و اگر بیاخلاقی توسط این تصمیم گیران صورت بگیرد نباید آنها خیلی انتظار رعایت اخلاقیات را از مردم داشته باشند. امروز وقتی حاکمان در این شرایط بد اقتصادی مردم را دعوت به قناعت، صرفهجویی و اقتصاد مقاومتی میکنند یا صحبت از ترویج اخلاقیات و همچنین اصول و ارزشها در جامعه به میان میاورند باید بدانند که وقتی خود چشم به استفاده از رانت و یا گرفتن حقوقهای چند دهمیلیونی میآورند و بنا بر مصالح سیاسی و جناحیشان به گفتن حرفهای خلاف واقع علیه رقیب بیدفاع میپردازند حق ندارند حرفی از ترویج پاک دستی در بین مردم به میان آورند، چراکه اینچنین بیاخلاقیهایی خصلت سیاستمداران بیهنر است. وقتی در صداوسیما ساعتها کنداکتور برنامهها به صداقت و راستگویی میپردازد انتظار میرود که این روش و منش در بین مدیران سطح بالای کشور عملی شود نه آنکه شاهد آن باشیم که همین دروغ توسط این افراد تبدیل به یک فرهنگ شده است. یکی از بدترین نوعهای بیاخلاقی که متأسفانه این سالها بسیار شایع شده، بیاخلاقی سیاسی است. شاید به دلیل جو حاکم بر کشور که بیشتر رنگ و بوی سیاست دارد این نوع بیاخلاقیها بیشتر به چشم میآید. بهطور مثال حذف رقبای سیاسی به هر قیمت یا انگ و تهمت زدن به یکدیگر توسط افرادی که افقهای سیاسی متفاوتی دارند گوشهای از این صحنه سیاهی است که دل هر فردی که درگرو اخلاق دارد را میآزارد. برای داشتن جامعهای آرام و سالم، جامعهای که در آن احترام متقابل نهادینهشده باشد، جامعهای که در آن خبری از نافرمانیهای مدنی نباشد، جامعهای که در آن حسادت، دروغ، دزدی و... جایی نداشته باشد، چارهای نداریم جز آنکه با تمسک به دستورات اخلاقی و اسلامی سنگ بنایی را دلها گذاریم که دیگر هیچوقت و هیچ باد بداخلاقی نتواند ما را بلرزاند. وقتی پیروی از آرمانهای اخلاقی در وجود یکایک افراد جامعه مستولی شد آنگاه خواهیم دید که چقدر زیبا و صمیمی میشود به دلها و قلبهای هم نفوذ کرد، حال حتی اگر اختلافهای سلیقهای هم وجود داشته باشد، این نوع تفکر و تربیت، راه نفوذ را بر بیاحترامی و بیاخلاقی میبندد. امید است تمام مردم کشورمان فارغ از تمام زشتیهایی که در همه سطوح مختلف کشور وجود دارد، راه اصلاح و تربیت را از خود و خانواده شروع کنند تا در آیندهای نهچندان دور شاهد ایرانی باشیم که رعایت مسائل اخلاقی در رأس هرم آن قرارگرفته باشد.
شماره 18 دوهفته نامه آیت ماندگار