اخلاق به معنای خلقوخوی و خصلت بهنوعی بافرهنگ مردمان یک جامعه و پیشینه رفتاری آنها عجین است چراکه در تاریخی که یک جامعه باکمی و کاستیها، جنگها، فقر و قدرت، مصائب و گرفتاریها، پیشرفتها و خشنودیها طی کرده است باگذشت زمان و با مدد از اسطورهها و ادیان و رفتار پسندیده از حکومتها و عملکرد بزرگان و حتی سود و منفعتطلبی بهمنظور کسب امنیت و آرامش برای خود ویژگیهایی اخلاقی تعریف کرده است که حاصل آن را آرامش، صلح و دوستی و همزیستی بهینه میداند. در معنای عرفی، اخلاق، لایهای از رفتار انسان در برخورد او با دیگران موردتوجه قرار میگیرد. وقتی گفته میشود فردی بااخلاق است یعنی او رفتار پسندیدهای با دیگران دارد و باعث آرامش و صلح است. در مقابل اخلاق، بداخلاقی و رذایل اخلاقی تعریفشده است که بر پایه بدکرداری و رفتار ضد انسانی و خارج از عرف یک جامعه قابلتحلیل است. اخلاق در معنای کلی خود کارکرد عمومی برای جوامع دارد اما آن را در رشتههای گوناگون تعمیم دادهاند که بهغیراز کارکرد عمومی، ویژگیهای خاص آن موضوع را دارد و دستیابی به هدف اخلاق مدار در آن رشته خاص را تعیین میکند. به همین جهت صحبت از اخلاق سیاسی، اخلاق کاری، اخلاق اجتماعی و ... به میان میآید. لازم به ذکر است که این واژه مانند بسیاری از اصطلاحات در امور مربوط به انسان تعریف مطلق و خاصی ندارد و جوامع و دانشمندان این حوزه مدام در حال تعاریف جدید و بهاصطلاح چکشکاری در شناخت و تعمیق و تفهیم این واژگان هستند. بههرحال آن چیزی که از اخلاق در جامعه درک میشود مدنظر است و با توجه به شناخت جوامع از یکدیگر و پیشرفتهای علمی که جهان را به هم نزدیک کرده است و قوانینی جهانی که بشر کنونی بهطور جهانشمول تبیین کرده است، ادراک از اخلاق، بحث انتزاعی پذیرفتهشده مشترکی در بین جامعه جهانی است. دراینبین برخی از تمدنها با توجه به تاریخ کهن و اسطوره پردازی و دینمداری و توسعه و پیشرفت علمی و ادبی و هنری در شکلگیری جهان و فرهنگ و به وجود آمدن واژگانی چون اخلاق، نقش اساسی داشتهاند که این امر تمام نگاهها را به اینگونه از جوامع پیشرو و تمدن ساز معطوف مینماید و این جوامع موردسنجش و قضاوت قرارمی گیرند. حال سؤال اینجاست که چرا در جامعهای با قدمت ایران با پشتوانه غنی فرهنگی تاریخی و دینی که تمدن ساز بوده، شاهد فروپاشی اخلاق در زمینههای مختلف هستیم. در وضعیت کنونی با جامعه پرخاشگری روبرو هستیم که بااینکه اخلاق را میشناسد و اصلاً خود سازنده اخلاق بوده حال کار بهجایی رسیده که اخلاقیات را در بین جوامع بعضاً تازه تأسیس اروپایی و آمریکایی جستجو میکند و آنها را مثال میزند. به نظر میرسد تاریخ معاصر استعمار زده، تقلید بیچونوچرا از فرهنگهای بیگانه برای کسب علوم و تکنولوژی و رسیدن به توسعه اقتصادی، عدم احساس مسئولیت در بین رجال سیاسی و اندیشمندان اجتماعی و روشنفکران فرهنگی در پاسداشت و نگهداری از تاریخ و فرهنگ بومی، عدم توجه هنرمندان و ادیبان به آنچه داشتهایم و بعضاً مسخ شدن در مقوله فرهنگ و هنر غربی، تهی شدن مردم جامعه متأثر از وضعیت اجتماعی و اقتصادی در شیوه زندگی ناشی از دوره گذار از زندگی سنتی به مدرن بدون در نظر گرفتن راهکارهای بومیسازی بهخصوص از جانب دولتمردان و برنامه ریزان، ساختارشکنی برخی از گروههای اجتماعی چه به جهت تأثیرپذیری از فرهنگ بیگانه آنهم با شناخت نادرست و صرفاً با تبلیغات و چه به جهت مخالفت با حکومت به دلیل سختگیریها و مواجهه غیراصولی و علمی با پدیدههای جدید، وضعیت اقتصادی و اختلاف طبقاتی و خصوصاً فسادهای مالی که باعث عصبانیت جامعه شده و ترویج بداخلاقیهای سیاسی، اداری، مالی از درون حاکمیت و نهادینه کردن پدیده دروغ و تبدیل آن به ارزش از جانب برخی از دولتمردان، شیوع جملاتی چون گلیم خودت را از آب بکش بیرون و یا این مشکله خودته و ... که منافات باارزشهای ایرانی – اسلامی و فرهنگ دیرینه ایرانی دارد و صدها علت دیگر تماماً ساختارهای اجتماعی ایران کهن را بر هم ریخته و ترسناکتر اینکه هیچ برنامه مدون و حتی پیشگیرانهای از جانب حاکمیت برای تلطیف اوضاع و هدایت جامعه برای گذر از این برهه حساس که تضاد بین سنت و مدرنیته بهحداعلای خود رسیده است وجود ندارد. توصیه میشود دولت بهعنوان وکیل مردم در تمام امور و بهعنوان پیشرو، هرچه زودتر آسیبشناسی نماید و از سطوح تحصیلی ابتدایی، افتخارات فرهنگی و ملی و اخلاقمداری پیشینیان را مدام گوشزد نماید و خود نیز سریعاً به اصلاحات درون ساختاری توجه نشان داده و سرمشقی برای حذف بداخلاقی و بداخلاقان در هر مقامی باشد. همچنین امید میرود حاکمیت برنامهای نه در تقابل بافرهنگهای دیگر بلکه در استواری و عدم آسیبپذیری فرهنگ فاخر ایران و درنهایت همزیستی بیخطر با دنیای پیرامون ارائه و به جد آن را پیگیری نماید.
شماره 18 دوهفته نامه آیت ماندگار