تقدیر چنین رقم خورد که مردی شاعر و نویسندهای مبارز در سرنوشت زنی آزادیخواه و ادیبی پیشرو قرار بگیرد و حاصل تمام این نبوغ و ویژگیها در کالبد فرزندی متبلور شود که قرار است سالها بعد در نقش «غزل بانوی» عصیانگر و یکهتاز ادبیات معاصر ایرانزمین ظاهر شود.
سیمین خلیلی معروف به سیمین بهبهانی در روز ۲۸ تیر ۱۳۰۶ قدم به هستی گذاشت. بیتردید کسی نیست که سطری از او نخوانده یا نامی نشنیده باشد که عاطفه سیالش با هر غزل در بطن شعر فارسی جاری است. پر از تازگی و طراوت، سرشار از زندگی.
ابری شدم، قطرهها را بر دشت خاکی فشاندم/ رودی شدم، لحظهها را با لحن آبی سرودم
سرودن را از نوجوانی آغاز کرد تا لحظه واپسین که شمار آثار پرتعدادش به بیست رسید. گنجینهای گرانبها از ۶۰۰ غزل. قلم او در حصار محدود نشد همچنان که نامش پشت مرزها. شعرش زمان و مکان را درنوردید که تنها خواهان حفظ کرامت انسانی بود. حاصل نگرش ژرف او، دستیابی به اعتبار بینالمللی و جوایز متعددی است که در جامعه ادبی زنان ایران بیسابقه است.
سیمین صدای رسا و اصیل زنانه در دنیای مرد محور ادبیات ایران است. نماینده آن گروه از شاعرانی که بافاصله گرفتن از نگرشی سنتی، رویکردی جویای اصلاح در پیشگرفتهاند. درک شعر او درک شرایط روز جامعه است.
گرچه برخی کارشناسان اعتقاددارند به لحاظ زبانی هنوز فروغ در ردهبالاتری قرارگرفته اما در حوزه ورود به اجتماع بیتردید سیمین جایگاهش نسبت به او و حتی پروین رفیعتر است. او پس از فرخی، بهار و عشقی اما بهمراتب شاعرانهتر دست به آفرینش اشعار ملی و سیاسی زد. زندگی پرتلاطمش نشان از ذهنیتی درگیر چالش و بهدوراز انزوا و تن آساییست، گویای حضوری مستمر و عاطفی درعینحال محکم و عاری از تردید.
ای ستون پشت من سر مکش ز بار تن/ تا ز جان نرستهام تا ز تن نرستهای
گرچه سیمین به تقسیمبندیهایی که او را «شاعر زن» یا «فمینیست» میخواندند بیاعتقاد بود، اما همواره با زنستیزی و رفتارهای تبعیض جویانه مخالفت کرد. مقاومت در برابر جداسازی مغرضانه یا جاهلانهٔ دنیا و حقوق زن از مرد. هرگز به حاشیه رانده شدن را نپذیرفت و ابزار شعر را برای خانهتکانی فکری و فرهنگی بکار گرفت. رسیدن به جامعهای که جنسیت نمیشناسد و تنها به انسانیت بها میدهد.
شعر سیمین بهجز مضامین اجتماعی واجد یک ویژگی بزرگ و منحصربهفرد است. خصیصهای که باعث شد لقب «نیمای غزل» بگیرد (و به تعبیر برخی حتی در سطحی فراتر همانند شاعره عرب «نازک الملائکه»). کاری به همان عظمت که سنایی در قرن شش با درآمیختن تغزلات با مفاهیم عرفانی و صوفیانه کرد، این بار سیمین در مورد مضامین اجتماعی انجام داد و با بهرهگیری از قالب کلاسیک روحی تازه دوپیکر غزل دمید، از حوزه اوزان رایج کلاسیک فراتر رفته با کشف و بهکارگیری وزنهای تازه و مفاهیم اجتماعی و فلسفی، وجهی مدرن به آن بخشید. درواقع نوآفرینی سیمین، تحولی است که در نگرش، برداشت و تحلیل و نوع بیان شعری او رخ داد و شاید این دگرگونی در محتوا اصولاً تغییر وزن را هم طلب میکرد. شاعرانگی و زنانگی در سرودههایش آنقدر پررنگ است که نه وزن به گوش میآید و نه قافیه به چشم. کلامش عمیق است اندازه عشق و پهناور به وسعت انسان. گویی روایتگر لحظههایی است که زیستهایم.
ما نمیخواستیم، اما هست/ جنگ، این دوزخ، این شرر زا هست/ گفته بودم «هان مبادا جنگ!»/ دیدم اکنون آن «مبادا» هست
غزل برایش ابزار خلق معناست، معنایی که تا قبل از او هرگز در این قالب نگنجید. او مرحلهبهمرحله زبانش را نو میکند. بیپرده و عریان. وارد عرصههای بکر میشود. چهره او چهره زن عصیانگر معاصر است که با غزلواره هایی، لطیف و موزون، زنجیر تعصبات کور از دستزنان میگشاید تا آنجا که حتی اگر ذائقه سنتگرایان چندان با این سبک و سیاق هماهنگ نباشد، اما بهواسطه اعتبار محتوا هرگز نتوانند انکارش کنند. بزرگی و شکوه سیمین چشم ما را بر این واقعیت نمیبندد که شعر او خصوصاً در نیمه اول تحت تأثیر بیدریغ پیشینیان است، سپس با شیبی حسابشده و با بدعت و نوآوری به جایگاه فعلی میرسد.
خودش دراینباره میگوید:
«بهترین غزلها را شاعران کلاسیک ساختهاند و ما هرقدر که کارکنیم جز شرمساری در برابر آنها نداریم. این واقعیتی بود که مرا بهسوی غزل نو کشید. از خود پرسیدم چرا غزل فقط باید از عشق بگوید. حالآنکه حرفهای دیگری هم میتواند داشته باشد شروع کردم به تجزیه. اول تعدادی واژههای غیرمجاز را وارد کردم و بعد به مسائل اجتماعی پرداختم... بعد بر آن شدم اوزانی را بکار گیرم که کمتر در غزل بکار رفته.»
بدعت و استفاده وی از دایره واژگان مصطلح در جامعه؛ بهرهگیری از سبک هندی بود با این برتری که ضلع اجتماعی آن تا عمق جامعه سیاسی – اجتماعی و نیز حوزه زنان وارد شد. بدون تردید او نگاهی ویژه به شاعران معاصر عرب داشت که توانست به این بهرهبرداری شگرف برسد و در بنبست بیمخاطبی شعر معاصر قرار به دام نیافتد.
«مضمونهایی یافتم چون قطعات دستنخورده مرمر که طبیعی و صیقل نیافته بودند. آنها را در کارگاه شعر با دقت تراشیده و جلا بخشیدهام و به اشکال منظم و دلپذیر درآوردم.»
خارهای زشت، خارهای پیر/ چون خطوط هیچ، رسته در کویر
و نیز:
نیلوفر شبنمزده ساحل رودم/ کس جامه نپوشیده ز دیبای کبودم
مجموع این تغییرات شعر سیمین را از واژههای کلیشهای و اندیشههای سنتی و تکراری آزاد کرد. نتیجه؛ شعری چندوجهی بود که هم جا برای عواطف داشت و هم برای افکار متجدد و آزادیخواهانه. البته او هیچگاه این بافت زبانی و بینش و معانی را در خدمت همهپسند کردن شعرش بکار نبست:
«هنرمند را بزرگواریهایی ویژه باید تا در جهان خوش بدرخشند وگرنه در محدوده زمانی و مکانی زیست خود محصور میمانند و تأثیر حرفها و آفریدههایش بهمرورزمان برد خود را از دست میدهد.»
بدینسان او دریافت که شعرش باید آینه تمام نمای انسان و شرایط اجتماعی پیرامونش باشد. از تبعیض جنسیتی و بلایای طبیعی گرفته تا انقلاب و جنگ.
دوباره میسازمت وطن!/ اگرچه با خشت جان خویش/ ستون به سقف تو میزنم،/ اگرچه بااستخوان خویش
بههرتقدیر، ذات نوشتن، ورود به گستره همگانی است. از دنیای خود به درآمدن و به دنیای بزرگتری تزریق شدن. حضوری آگاه و بیباکانه داشتن. دیوار سکون و سکوت را شکستن و شاید خطوط امن را پشت سر گذاشتن. همانند «کولی» اشعارش در هیچ دایرهای محاط نشدن. مهاجرتی ازلی و حضوری قایم به ذات و رها از قیود متعارف اجتماعی.
شکی نیست که «کولی» خود اوست. سیمین محتاج است در سراسر شعرش حاضر باشد و سر بر شانه خودش بگذارد. همان زنانگی جذاب و استوار که در آثار قبل از او اگر هم بوده آنقدر قدرت نداشته که به چشم بیاید.
گر سر نهد به شانه من، آفتاب من/ ای آفتاب، جلوگر از دوش من شوی
ازآنجاکه بانوی غزل با کاروان هزارساله شعر کلاسیک به ثمرهٔ معاصرش رسید، رد پای شاعرانی چون حافظ و سعدی بهخوبی در اشعارش پیداست بهعنوانمثال:
من و آسمان هردو شب داشتیم/ مرا دل سیاه و ورا چهره تار/ ورا دیده اختران سوی راه/ مرا اختر دیدگان، اشکبار
که به نظر به این شعر حافظ نزدیک است:
من و باد صبا مسکین دوسرگردان بیحاصل/ من از افسون چشمت مست و او از بوی گیسویت
و یا نام کتابش «کاغذین جامه» که برگرفته از شعر معروف حافظ است:
کاغذین جامه خونابه بشویم که فلک/ رهنمونیم بهپای علم داد نکرد.
که کنایه از دادخواهی و اشاره به فرم پوششی است که مردم برای تظلم آوردن در بار عامها داشتند.
علاوه بر اینها میتوان به تکیه او بر ادیان و میتولوژی mythology باستانی ایران اشاره کرد همان چه در شعر معاصر ما به هر علت (عدم آگاهی و یا تأثیر ترجمه اشعار غربی) جایش بس خالی است.
باری نوشتن از سیمین کار آسانی نیست، شروعش سخت، پایانش سختتر!
بیتردید نام او بر دفتر شعر امروز جاودانه ثبت شد. رفتنش رفتن هرکس نبود. سنگین و پردرد همانگونه که بودنش وزن داشت، حضوری سرشار از درکی عمیق. تابستان او را خوب میشناخت. زادهی تیر جهان را از وجود خود گرما بخشید و در مرداد به خورشید پیوست. او در واژههایش روح پاشید، در اشعارش زندگانی یافت تا همیشه در رگهای این مرزوبوم جاری بماند...
شماره 18 دوهفته نامه آیت ماندگار