- شنبه ۰۳ آذر ۱۴۰۳2024 November 23

دو هفته نامه آیت ماندگار

سرمقاله
یادداشت
اتحاد شوم دلواپسان و براندازان!

اتحاد شوم دلواپسان و براندازان!

علی شاملو / روزنامه‌نگار
به خودمان باختیم!

به خودمان باختیم!

محمد فتحی‌زاد / روزنامه‌نگار
«آیت ماندگار» رسانه‌ای همراه با زمان

«آیت ماندگار» رسانه‌ای همراه با زمان

مهدی آیتی / نماینده ادوار مجلس
گزارش
فايده باوری چيست؟

فايده باوری چيست؟

گروه فرهنگ و اندیشه
چرا رویای 92 بدل به کابوس 99 شد؟

چرا رویای 92 بدل به کابوس 99 شد؟

امیرحسین امیرفیض / روزنامه‌نگار
همدستی ترامپ و کرونا!

همدستی ترامپ و کرونا!

جهانگیر مصلی / خبرنگار
کد خبر: ۳۰۴۶
تاریخ انتشار: ۱۵:۵۴ - ۱۹ خرداد ۱۳۹۹ - 08 June 2020

عصبانی بودم، آدم کشتم!

از کودکی سختی‌های زیادی کشیدم و حالا هم برای قصاص آماده‌ام و چیزی برای از دست دادن ندارم.


آیت ماندگار- مرد دستفروش که در جریان درگیری با دستفروشی دیگر، مرد میانجی را به قتل رسانده بود، مدعی است که به خاطر عصبانیت کنترل رفتارش را از دست داده و دست به چاقو شده بود.

به گزارش روزنامه جوان، ۲۳مرداد سال ۹۷ مأموران پلیس پایتخت از درگیری منجر به قتل در یکی از خیابان های غرب تهران باخبر و راهی محل شدند.

با حضور مأموران در محل اولین شواهد نشان میداد درگیری بین دو دستفروش اتفاق افتاده و در این درگیری مردی ۳۰ساله که برای میانجیگری وارد دعوا شده بود با ضربه چاقو از سوی یکی از آنها کشته شده است.

با انتقال جسد به پزشکی قانونی تحقیقات در این زمینه آغاز شد تا اینکه بنا به گواهی شاهدان حادثه، عامل قتل که جهانگیر نام داشت، بازداشت شد.

متهم با اقرار به جرمش روانه زندان شد و پرونده با کامل شدن تحقیقات به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.

صبح یکشنبه متهم مقابل هیئت قضایی شعبه نهم به ریاست قاضی کشکولی قرار گرفت. ابتدای جلسه اولیای دم درخواست قصاص کردند. در ادامه متهم در جایگاه قرار گرفت و در شرح ماجرا گفت: از بچگی در پارک ها و خیابانها بزرگ شدم، سن کمی داشتم که مادر و برادرم فوت کردند. پدرم هم معتاد بود و مرا رها کرده بود به همین خاطر هیچ کسی مراقب من نبود و سرپناهی نداشتم. از سطل زباله غذا پیدا می کردم و زندگی ام را می گذراندم.

متهم ادامه داد: بزرگتر که شدم برای اینکه زندگی ام را بگذراندم دست به سرقت زدم اما سال ۹۳ تحولی در زندگی من ایجاد شد که توبه کردم و تصمیم گرفتم دیگر سرقت نکنم. من برای گذران زندگی کنار پارک دستفروشی می کردم و چای و بلال می فروختم. شب ها نیز در پارک می خوابیدم.

متهم در خصوص قتل گفت: آن روز در گوشه پارک خوابیده بودم که به من زنگ زدند و گفتند پسر دستفروشی کمی آن طرف تر بساطش را پهن کرده و بساط مرا به هم زده است، بلافاصله خودم را به محل رساندم و دیدم پسر جوان و چند نفر از دوستانش با چاقو و قمه ایستاده اند و بساط مرا به هم ریخته بودند، با دیدن آن صحنه عصبانی شدم و با آنها درگیر شدم. همان موقع هرمز برای میانجیگری وارد درگیری شد. او می خواست مرا آرام کند. اما من از شدت عصبانیت از او خواستم کنار برود و برای اینکه او را بترسانم چاقو را به سمتش پرتاب کردم که چاقو ناخواسته به گردنش خورد و موجب مرگ او شد.

متهم درباره دیگر ضربه های وارده به مقتول گفت: قصد کشتن هرمز را نداشتم و هیچ خصومتی با او نداشتم. باور کنید نمی دانم چطور ضربه های دیگر به دست و سینه او خورده است.

متهم در آخر گفت: از کودکی سختی‌های زیادی کشیدم و حالا هم برای قصاص آماده‌ام و چیزی برای از دست دادن ندارم.

در آخر هیئت قضایی وارد شور شد.

منبع: روزنامه جوان


نظرشما
شعرخوانی
کارتون
بدون شرح!

بدون شرح!

معمر اولچای
آخرین اخبار