در اديان بزرگ جهاني چه آنها كه خود را الهي و آسماني مي دانند مانند سه دين بزرگ اسلام، مسيحيت و يهود و چه آنها كه خود را زميني و حكيمانه مي نامند مثل زرتشت، هندو، بودا و كنفوسيوس همگي بر پايه انديشه هاي اخلاقي، انساني و وجداني شكل گرفته و متبلور شده اند. شايد بهترين تعبير از اين موضوع فرمايش پيامبر اسلام(ص) است كه مي فرمايد: «اِنِّی بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاق: من براي رشد و تعالي و كمال اخلاق مبعوث شده ام.»
هرچند كه ممكن است در باب اخلاق تفاوت هاي نظري و نگرشي فراواني وجود داشته باشد اما اگر نبود مشتركات مطلوب انساني و وجداني شايد هرگز قوانين حقوق بشر و دموكراسي بوجود نمي آمد. آنچه بعضي از صاحب نظران از دين آينده جهان مي گويند اين است كه: «جهان پس از گذار از دوران سكولاريسم(غيرديني) و لائيسم(ضدديني) ناچاراً روزي به سوي يك دين واحد گرايش پيدا خواهد كرد كه به احتمال زياد اين دين همان اخلاق انساني و جهاني خواهد بود.»
اگر امروز پدران و مادران، نگران نوعي بي ديني و بي تفاوتي در بين فرزندان خود هستند و اين امر در تمام دنيا فراگير شده است اما آنچه دانشمندان علوم الهي و انساني را اميدوار كرده اين است كه بالاخره دنيا روزي به سمت دين گرايي آن هم از نوع اخلاق گرايش پيدا خواهد كرد، زيرا بدون اخلاق اداره دهكده جهاني بعيد است قابل انجام باشد و اگر اين نظريه درست باشد بايستي چنين نتيجه بگيريم كه در آينده نه چندان دور، حكومت ها و سياستمداران نخواهند توانست بدون اخلاق سياسي بر ملت ها حكومت كنند و حكومت هاي غيراخلاقي محكوم به شكست خواهند بود.
شماره 3 دوهفته نامه آیت ماندگار