در مسیر انتقال به شرایط نوین و متغیر فنآوری جدید صنعتی، نظام آموزشی، میتواند در همسانسازی و هماهنگی جامعه با شرایط جدید نقش مهمی را ایفا کند. در این میان یکی از وظایف مهم نظام آموزشی فراهم کردن شرایطی است که در آن نیروهای دانشآموخته بتوانند از مهارتهای متناسب با نیازها و شرایط بازار کار برخوردار باشند و این مهم منوط به آن است که اهداف آموزشی، محتوای برنامههای درسی و روشهای اجرای آنها و همچنین نیازمندیهای شغلی و حرفهای مراکز اقتصادی و صنعتی موردبررسی قرار داده شود؛ بنابراین بررسی نظام آموزشی یک جامعه در فراهم کردن رشد و توسعه قابلیتهای افراد از موضوعات بسیار مهم اساسی است. سؤالی که در این میان پیش میآید این است که کدام سیستم آموزشی مهارتها و توانمندیهای کافی و مفید برای دانشآموختگان فراهم میکند تا آنها بتوانند بدون ترس قابلیت حضور در بازار کار را داشته باشند؟ از سوی دیگر متأسفانه نیروهای تحصیلکرده و آموزشدیده فراوانی داریم که تعداد بسیار محدودی از آنها وارد بازار کار میشوند. بگذریم از اینکه در بسیاری از مواقع، کاری که به آن نیز مشغول میشوند مرتبط با رشته تحصیلی آنها نمیباشد. از طرف دیگر بسیاری از جوانان بیش از اینکه به علایق خود در زمینه انتخاب رشته توجه کنند به میزان پولی که هر رشتهای در آینده نامعلوم میتواند برای آنها به وجود آورد اندیشه میکنند. از سوی دیگر انتخاب رشته و تحصیل در آن نیز بستگی به سطح طبقاتی دارد که دانشآموختگان در آن قرار دارند. این سخن به این معنی است که نوع سیستم آموزشی بستگی به سرمایهای است که صرف میکنید، نه هوش و ذکاوت افراد. تفاوت بین دانشآموختهای که مجبور است در مدارس پایینشهر با امکانات اندک تحصیل کند و آنهایی که به مدارس نمونه آنچنانی یا غیردولتی با تسهیلات بیشمار میروند چیست؟ غیرازاین است که آموزش باید برای همگان به یک اندازه باشد؟ غیر از دغدغههایی که دانشآموختگان مدارس معمولی در خانواده میتوانند داشته باشند، متأسفانه نارساییهای آموزشی نیز گاهی آنها را از ادامه تحصیل دلزده میکند که این مسئله مطمئناً منجر به از دست رفتن سرمایه نیروی انسانی خواهد شد که چهبسا میتواند بسیار کارآمد باشد. همچنین تکیه نظام آموزشی که بر حفظ مطالب است نه بر کسب علم و مهارت چه تضمینی میتواند برای جوانان در امید به داشتن شغلی متناسب در آینده فراهم آورد؟
شماره 19 دوهفته نامه آیت ماندگار