قاتل جوان در این ماجرا همسرش
را به بهانه ارتکاب خیانت میکشد پیش از آنکه اطمینان حاصل کند که واقعا
خیانتی رخ داده تا اگر چنین شده او را به دست قانون بسپرد شاید هم اصولا
ارادهای برای کشف حقیقت وجود نداشته است چه آنکه پدر دختر به خوبی میداند
که حقیقت ماجرا چیست وبا این حال دخترش را به قتلگاه کینهورزی میفرستد.
اینبار، اما خون فاطمهای که
نخواست تسلیم سرنوشت دردناکی که در خانه شوهر انتظارش را میکشید باشد، بعد
از مرگ هم سکوت نکرده و با صدای بلند تظلمخواهی میکند. اینبار، اما از
زبان افرادی که حاضر به سکوت نشدند و نخواستند در برابر این ظلم سرتعظیم
فرو آورند.
به گفته افراد محلی این
نخستین بار است که یک قتل ناموسی در این منطقه بر ملا شده و واکنش جامعه و
رسانهها را برمیانگیزد این درحالی است که قتلهای ناموسی پیش از فاطمه
همه به سکوت برگزار میشدند. موضوعی که برای فعالان اجتماعی محلی افقی روشن
را به تصویر کشیده است؛ افقی که شاید دیگر ردی از وقوع قتلهای ناموسی
درآن نبوده و در برابر چنین جنایاتی سکوت نشود.
داستان قتل ناموسی فاطمه به دست همسرش
عاطفه بروایه مدیرعامل موسسه
زنان ریحانه اهواز داستان قتل فاطمه را اینگونه میکند: قربانی این داستان «فاطمه برحی» است که توسط همسر و پسر عموی خود
حبیب برحی ۲۲ ساله به قتل رسید. هر دو نفر از طایفه بریهی یکی از طوایف عرب
آبادان بودند.
وی توضیح میدهد: خواهر فاطمه
با برادر حبیب پیشتر ازدواج کرده بود و همواره هم مورد خشونت و آزار از
سوی همسرش قرار میگرفته است؛ به همین دلیل هم فاطمه که شاهد زجرهای
خواهرش بوده است علاقهای به ازدواج با حبیب ندارد. اما بر اساس سنت قدیمی
عربها دختر عمو سهم پسرعمو است البته این سنت امروز در همه خانوادههای
عرب وجود ندارد، اما در خانواده فاطمه بروز و ظهور داشته است.
ماجرای تلخ
فاطمه از همین جا شروع میشود خانواده بیتوجه به عدم رضایت فاطمه نسبت به
چنین ازدواجی او را به عقد پسر عمویش حبیب درمیآورند، درحالیکه او پیشتر
خانوادهاش را تهدید میکند که اگر او را به ازدواج با این فرد وادار کنند
دست به خودکشی میزند. اما در نهایت خانواده برنده این ماجراست و او تن به
ازدواجی ناخواسته میدهد. بعد از عقد فاطمه پی میبرد که کابوسهایش رنگ
حقیقت به خود گرفته و حبیب هم مانند برادرش دست بزن دارد. اما آنچنانکه حقی
بر انتخاب همسر نداشته است حق طلاق گرفتن و رها شدن را هم ندارد.
تازه عروس طی چند ماهی که از
عقدش میگذرد از یک سو بارها مورد ضرب و شتم همسر قرار میگیرد و از سوی
دیگر راه فرار و طلاق را هم بر خود بسته میبیند به همین دلیل تصمیم
میگیرد زندگیاش را نجات دهد. در این بین یکی از دوستانش کمک میکند که از
خانه فرار کند و به یکی از خانههای امن زیرنظر سازمان بهزیستی کشور پناه
ببرد. دختر جوان که در این زمان ۱۷ سال سن داشته، یک سال را در این خانه
امن دولتی میگذراند.
سازمان بهزیستی فاطمه را به پدرش تحویل داد
مدیرعامل موسسه زنان ریحانه
اهواز میگوید: هدف فاطمه خروج از ایران بوده است، اما موفق به این کار
نمیشود. بعد از یک سال بالاخره پدر فاطمه او را پیدا میکند. ما نمیدانیم
این فرد چگونه سازمان بهزیستی را متقاعد میکند که این دختر را به خانواده
بازگرداند؛ که این موضوع نیاز به کالبد شکافی دارد که چرا نهاد حمایتی
مانند بهزیستی فاطمه را به خانوادهاش تحویل داده است.
او ادامه میدهد: پدر، دختر
را به آبادان بازمیگرداند در حالیکه بر این موضوع آگاه بوده که مرگ در
انتظار دختر جوانش است. در این مدت اعلام میشود که قرار است دختر توسط
مردان خانواده کشته شود. البته بعد از بازگرداندن فاطمه به آبادان یک بار
پدر سعی میکند او را با خوراندن سم از بین ببرد که مادر فاطمه جلوی این
کار را میگیرد به همین دلیل هم بعد از مدتی پدر فاطمه را به دست دامادش
حبیب میدهد تا او به زندگی دختر پایان دهد.
بروایه با بیان اینکه اعلام
زمان کشتن زن در قتلهای ناموسی امری مرسوم در میان برخی از طوایف است،
اظهار میکند: بارها با چنین مواردی برخورد کردهام. بهویژه در مواردی که
گناهکار بودن زن محل تردید است. در این پروندهها از طرف طایفه تاریخ،
ساعت و فرد اجرا کننده حکمی که پیشتر از سوی پدر و برادر قربانی مشخص شده
است اعلام شده و اگر زن فرزند داشته باشد به او اجازه میدهند برای آخرین
بار فرزندانش را ملاقات کند بعد هم فرزندان را به دست سایر افراد خانواده
داده و او را برای اجرای حکم مرگ به قتلگاهش میبرند.
وقتی بکارت مهمتر از جان زن میشود
وی اضافه میکند: نوع قتلها
متفاوت است. شلیک با اسلحه، کشتن با چاقو، خفه کردن در آب و خوراندن از
جمله روشهای مرسوم در چنین قتلهایی هستند و بستگی به قاتل دارد که نوع
مرگ را مشخص کند. مهم آن است که حکم مرگ از سوی خانواده صادر شده است. این
نکته مهم است که تنها پدر و برادر درباره این مساله تصمیم بگیرد که زن کشته
شود و البته هیچکس هم جرات ندارد که تصمیم بگیرد که زن کشته نشود.
این فعال حقوق زنان با بیان
اینکه خواهر این دختر با قاتلان او زندگی میکند و هیچکس هم نمیتواند به
او دسترسی داشته باشد، میگوید: در مواردی که پای شرف یا بکارت مطرح باشد
تصمیم بر مرگ زن یا دختر گرفتن بر پدر و برادر اجبار است. اما همسر تنها در
صورتی میتواند زن را به قتل برساند که همسرش به او خیانت کرده باشد. به
همین دلیل است که شوهر فاطمه بعد از اعلام ارتکاب قتل دلیل جنایت را خیانت
همسر عنوان کرده است. در حالیکه فاطمه با یک دختر فرار کرده بوده و طی
یکسال غیبت خود هم در یکی از خانههای امن حاضر بوده است؛ لذا او مرتک به
خیانت نشده و تنها دلیل فرارش عدم تمایل به ادامه این ازدواج و خشونتی بوده
که نسبت به او انجام میشده است.
وی با بیان اینکه عشیره مشکلی
با قتل فاطمه توسط همسرش ندارد و پدر دخترش را به دست داماد سپرده است،
توضیح میدهد: این مساله نشان میدهد که پدر و برادر و طایفه راضی به قتل
دختر بودند، اما اینکه چه کسی کار را تمام کند به تصمیم پدر و برادر باز
میگردد. پدر، ولی دم است و میتواند از کار دامادش بگذرد، زیرا خودش دختر
را به دست داماد داده تا انتقام مقاومت و خواسته نشدن توسط فاطمه را بگیرد.
البته اگر پدر هم این کار را انجام میداد باز هم فرقی نمیکرد، چون در
قوانین ما قتل فرزند توسط پدر مجازات زیادی ندارد و عشیره هم که این کار را
تایید میکرده است.
مدیر عامل موسسه زنان ریحانه
اهواز عنوان میکند: اگر چه این قتل ناموسی در آبادان رخ داده است، اما این
نوع قتلها در کل خوزستان به وفور انجام میشود. مساله بکارت در ایران به
طورکلی یک تابو بوده و در مناطق مرزی تابوی بزرگتری است. نکته بسیار مهم آن
است که در رابطه با تمام زنان و دخترانی که تحت عنوان قتل ناموسی کشته
میشوند مساله بکارت یا در واقع برداشته شدن بکارت و رابطه جنسی پیش از
ازدواج مطرح نیست.
او با تاکید براینکه گاهی
صرفا شک خانواده به مساله رابطه جنسی و نبود بکارت کافی است تا زن یا دختر
توسط مردان خانواده به قتل برسد، اظهار میکند: گاهی عاشق شدن دختر به فرد
دیگر، نخواستن پسر عمو یا فردی که خانواده برای او در نظر گرفته است و
مواردی اینچنینی به مساله بکارت سوق داده میشود. مثلا در ماجرای فاطمه
همانطور که گفته شد پای هیچ مرد دیگری در میان نبود و او صرفا به خانه امن
دولتی پناه میبرد، اما به او از طرف خانواده قاتل برچسب خیانت، فرار با
مرد و رفتن به خانههای غریبه را میزنند. در واقع حتی وقتی زن مرتکب هیچ
رفتار غیراخلاقی نشده باشد به او چنین برچسبی میزنند تا قتلی که انجام
میدهند را توجیه کنند.
بروایه تعریف میکند:
پروندهای داشتیم که مردی وارد خانهای میشود در حالیکه از دست عدهای
دیگر فرار میکرده است. زن خانه متوجه حضور او نمیشود. وقتی افراد خانواده
متوجه موضوع میشوند به او برچسب میزنند که تو با این مرد رابطهای
داشتهای و هر قدر زن اصرار میکند که اصلا این مرد را ندیده و متوجه حضورش
نشده، فایده ندراد و از آنجاییکه به مساله شرف زن شک کرده بودند بعد از
برگزاری چند جلسه عشیره حکم به مرگ او میدهد. این درحالی است که براساس
قوانین اسلامی باید ۴ نفر عمل زنا و دخول را به صورت واضح ببینند و درباره
آن شهادت دهند. یعنی اسلام قاعدهای گذاشته است که اثبات زنای زن سخت و حتی
غیرممکن باشد. اما در چنین طوایفی صرف شک، زن را به قتل میرسانند و در
غالب موارد هرگز درست بودن شک به اثبات نمیرسد.
دختری که مورد تجاوز قرار گرفته بود را کشتند
وی با بیان اینکه معمولا
عشیرهها قبل از انجام قتل و در صورت شک برای کشف حقیقت دختر را به پزشکی
قانونی ارجاع نمیدهند، تصریح میکند: ما دختران کم سن و سالی داشتیم که
بعد از قتل و بررسی جسد توسط پزشکی قانونی اثبات شد که مقتول باکره بوده
است. در کودکیام شاهد ماجرایی بودم که تاثیر بسیاری بدی در تمام زندگیام
گذاشت. به این معنی که دختری بسیار زیبا را که در ۱۵ سالگی مورد تجاوز قرار
گرفته و باردار شده بود به قتل رساندند. البته برادران او سعی کردند که
قاتل را هم مجازات کنند، اما موفق نشدند و در نهایت تصمیم گرفته شد خانواده
متجاوز به جای دیگری مهاجرت کنند، اما آن دختر را به دلیل اتفاقی که درآن
هیچ نقشی نداشت صرف مساله شرف و بکارت به قتل رساندند. آنها زمانی متوجه
شدند به دختر بچه تجاوز شده که او باردار شده بود.
بروایه خاطرنشان میکند:
تصمیمگیری درباره به قتل رساندن دختر برای حفظ شرف سلسله مراتبی است، یعنی
اول پدر، بعد برادر، عمو، پدربزرگ و در واقع مردان خانواده پدری حق دارند
در اینباره تصمیمگیری کنند. موردی را مشاهده کردم که برادر دلرحم بود و
نمیخواست خواهرش را بکشد عمو به او سیلی زد و او را بیعرضه خواند و خودش
برادرزاده را به قتل رساند. یعنی در اینجا نه دلرحمی برادر به کار دختران
میآید نه دلرحمی پدر و نه ترس و نگرانی آنها نسبت به قتل نفس. اینجا
کشته شدن دختری که فرار کند یا خیانت کند یا شب بیرون از خانه باشد و به
موضوع بکارت وی شک کنند سرنوشت محتوم اوست و از نظر آنها ۱۰۰ در صد دختر
با انجام این اعمال بکارت ندارد. آنها صرف داشتن سوءظن مجاز به کشتن دختر
هستند.
مجریان قانون پشت زنان را خالی میکنند
وی با بیان اینکه در این منطقه در خصوص قتلهای ناموسی
قانون هرگز دخالت نمیکند، میافزاید: در این زمینه عشیرهها هستند که
موضوع را حل و فصل میکنند و معمولا دختری که به قتل میرسد بدون انجام
مراسم کفن و دفن و غسل در محل قتل چال میشود و هرگز هم درباره او حرفی زده
نمیشود. از نظر عشیره این عمل به معنای خریدن آبرو و پاک کردن لکه ننگ از
عشیره و خانواده است.
بروایه تصریح میکند:
متاسفانه وقتی فردی مرتکب قتل ناموسی میشود و مراجع ذیربط پی به مساله
میبرند تحقیقات انجام میشود، اما وقتی مشخص میشود قتل ناموسی است معمولا
مجازات چندانی درباره قاتل اعمال نشده و افراد مدت زیادی در زندان
نمیمانند.
این فعال حوزه زنان با بیان
اینکه در فقره قتل فاطمه برحی نیز قاتل بعد از ارتکاب قتل خود را به نیروی
انتظامی معرفی کرده و پرونده در حال طی کردن روند قانونی است، عنوان
میکند: متاسفانه همانطور که گفته شد در خوزستان بسیاری از مسائل به صورت
عشیرهای حل میشود و قانون حل بسیاری از مسائل را به عشیره واگذار کرده
است و دستگاه قضایی کشور آنچنان ارزشی به عشیره داده که باعث بروز چنین
مسائلی میشود.
وی تصریح میکند: بعد از
انجام قتل یا هر مساله دیگری شیوخ درباره مسائل مذاکره کرده و به توافق
میرسند و اقدامات لازمی را که صلاح میدانند انجام میدهند. مثلا اگر باید
متهم دیه بپردازد میزان دیه میان مردان عشیره به هر تعداد که باشند تقسیم
شده و به این صورت بار مالی کمتری بر عهده عشیره میافتد و مجرم به این
صورت آزاد میشود. این درحالی است که ضروری است بسیاری از موارد با برخورد
قانونی مواجه شده و برایشان حدی در نظر گرفته شود. اما ازآنجاییکه حل مسائل
به قبایل واگذار شده است ترس از انجام جرم و مجازات و حدود از بین رفته
است و انجام جرم برای خطاکار تبعات سنگینی ندارد.
بروایه با تاکید براینکه
بسیار مهم است که طایفههایی که مرتکب قتلهای ناموسی میشوند، شناخته
شوند، عنوان میکند: وجهه برای عربها بسیار مهم است، آنها حاضر هستند که
این اتفاقات رخ دهد، اما حتی اگر با این موارد مخالف هستند درباره آنها
صحبت نشود. جامعه عرب ایرانی بسیار به لحاظ هویتی سردرگم است از یک سو
میخواهد جزیی از جامعه ایرانی باشد، اما رانده میشود از سوی دیگر به دلیل
رانده شدن برخی نمیخواهند عضوی از این جامعه باشند در حالیکه به هرحال
عضوی از این جامعه هستند. عربهاایرانی همیشه نگران این هستند که وجهه بدی
از آنها به سایر بخشهای جامعه نشان داده شود و نمیخواهند اعمال منفیشان
بازگو شود از ترس اینکه نگاه بدبینانهای که در برخی بخشهای جامعه نسبت
به آنها وجود دارد مورد اثبات قرار بگیرد.
سکوت زنان یعنی تایید قتلهای ناموسی
وی اضافه میکند: مردم به ما
کنشگران حوزه زنان میگویند که شما کاری میکنید که همه فکر کنند ما
زنانمان را زنده به گور میکنیم، ما وحشی هستیم و... در حالیکه ما معتقدیم
مساله قتلهای ناموسی در جامعه وجود داشته و برای حل کردن موضوع باید
درباره آن صحبت کرد. مساله قتلهای ناموسی مخصوص این منطقه نیست و در سایر
نقاط کشور نیز به چشم میخورد مانند مسالهای که برای رومینا در تالش پیش
آمد. وقتی پای مرگ یک انسان که روح و اسم و زندگی او را تباه میکند پیش
میآید مساله قومیتی اصلا مهم نیست.
مدیرعامل موسسه زنان ریحانه
اهواز با بیان اینکه شیوخ قبایل اصلا با ما فعالان حوزه زنان همراهی
نمیکنند، میگوید: ما نمیتوانستیم با آنها وارد مذاکره شده و از آنها
بخواهیم که در مقابل قتلهای ناموسی جبهه بگیرند تا قاتلان در این حد که
امروز دیده میشود احساس امنیت و حق به جانب بودن نکنند. یا از آنها
بخواهیم که حداقل قاتل را طرد کنند ما از آنها مجازات و قصاص قاتل را
نمیخواهیم و به همین طرد کردن یا شرمنده کردن او هم راضی هستیم، اما در
همین حد هم نمیتوانستیم به شیوخ یا مردان قبیله چیزی بگوییم تا با قتل
ناموسی مقابله کنیم.
وی با بیان اینکه در منطقه
خوزستان فعالان مردی وجود دارد که در حوزه اجتماعی و زنان فعالیتهای خوبی
دارند، تصریح میکند: اما در کل جامعه مرد سالار است و برای فعالیت و کنش
زنان چارچوب خاصی دارند. مردانی که مدعی همراهی با ما زنان هستند به نظر
میرسد که بیشتر نوعی ژست روشنفکرانه دارند که ما از زنان حمایت میکنیم.
البته صد درصد هستند مردانی که کاملا با ما همراهی میکنند.
بروایه میافزاید: این جامعه
اولویتها و دستهبندی مطالبات زنان را خودش تعیین میکند. آنها مشخص
میکنند که درباره کدام مسائل زنان صحبت شود و درباره کدام مسائل صحبت
نشود. مثلا ما در اهواز پروندهای داشتیم که ۴ زن همزمان کشته شدند ما
درباره آنها گفتیم و نوشتیم، اما فایدهای نداشت و هیچ مردی از ما حمایت
نکرد، زیرا جزو اولویتهای این مردان نبود. مساله شرف به خانواده دختر
بازمیگردد بنابراین خانواده میتواند هرطور که دلش خواست با دخترش رفتار
کند و این مردان تمایلی نداشتند که به این مساله ورود کنند.
وی با بیان اینکه اگر جامعه
فعالان مرد عرب نسبت به موضوعی واکنشی جدی و محکم داشته باشند، تاثیر به
سزایی در حل آن مساله دارند، یادآور میشود: در گذشته وقتی مردی همسر خود
را از دست میداد، طایفهای دیگر برای دلداری دادن به مرد در همان مراسم
عزداری اعلام میکردند که به مرد دختر میدهند. این درحالی بود که نه
خواستگاری انجام شده بود و نه دختر خبر داشت و در واقع دختر نوعی پیشکش و
هدیه به مرد عزادار بود. یعنی زن را شی فرض کرده بودند که میتوانستند او
را هدیه دهند.
این فعال حوزه زنان اضافه
میکند: ۳ سال پیش همسر یکی از شیوخ فوت کرد و یکی از طوایف به او چنین
قولی داد. این موضوع باعث واکنش مردان شد، آنها موضوع را رسانهای کردند و
طایفه مذکور را سرزنش کردند که مگر زن شی است که او را اهدا کنید به مردی
که ممکن است جای پدر او باشد. این رسوم منسوخ شده است. ما زنان هیچ کاری
نکردیم و مردان فعال جامعه ما با این عمل مقابله کردند، مساله در فضای
مجازی غوغا کرد. آنها طوماری بلند بالا نوشته و امضا کردند بارها به دیدن
شیخی رفتند که میخواستند دختر را به او هدیه کنند تا اینکه این فرد
بیانیه داد که چنین پیشنهادی را رد کرده است. بیانیه پشت بیانیه در خصوص
منفور بودن این عمل صادر میشد و در نهایت موضوع ختم به خیر شده و سنتی
قدیم که ممکن بود دوباره جان بگیرد را جامعه مردان عرب در نطقه خفه کرد.
او با بیان اینکه ما میدانیم
که نمیتوانیم قوانین را تغییر دهیم، اما مردان فعال جامعه اگر بخواهند
میتوانند تغییرات بزرگی در عرف و فرهنگ ایجاد کنند، میگوید: جامعه مردان
فعال خورستان در اولویت بندیهای خود به این نتیجه رسیده که باید با هدیه
دادن زن مقابله شود، اما با کشتن زن، چون یک مساله ناموسی است مقابله نشود.
زیرا وقتی درباره قتل ناموسی صحبت میکنیم از ما حمایتی نمیشود. به عبارت
دیگر گاهی مردان ما به شدت از زنان حمایت میکنند و گاهی در برابر برخی
مسائل سکوت مرگباری میکنند که انسان متعجب میشود. مثلا چند سال پیش تمام
اعضای شورای شهر اهواز از بین عربها رای آوردند که ۳ نفر اول نیز زن بودند
که این مورد به دلیل حمایت مردان از این موضوع بود.
وی خاطرنشان میکند: برای
ریشهکن شدن این سنت هولناک زن و مرد باید در کنار هم و هم صدا با آن
مقابله کنند، اما نقش زنان در این زمینه پررنگتر است آنها باید برای
تامین امنیت و جلوگیری از تداوم این سنت که میتواند هر لحظه جان خودشان یا
دخترانشان را به خطر اندازد با این کار مخالفت کرده و با صدای بلند
اعتراض خود را بیان کنند. تا وقتی زنان مطالبهگری و اعتراض به این سنت غلط
را آغاز نکنند هیچ کمکی به آنها نخواهد شد و این عمل غیرانسانی تکرار
میشود. سکوت زنان به معنای تایید عملی است که نه تنها آبرو و شرافت آنها
را زیربار انگ و تهمت میبرد که جان آنها را نیز با مخاطره مواجه میکند.
کم نیستند زنانی که در سوگ دخترانشان نشستهاند خون دل خورده، اما سکوت
کردهاند.
بروایه با اشاره به اینکه
آماری از تعداد قتلهای ناموسی در خوزستان وجود ندارد تصریح میکند: اما
این مساله مرتب در این استان تکرار میشود پیش از فاطمه نیز دختر معلمی در
حمیدیه به قتل رسید که مرتبط با مساله ناموس بود، اما تلاش ما به جایی
نرسید و کسی به آن اعتنا نکرد در واقع ما همیشه با این موضوع مواجه هستیم.
عبارت قتل
ناموسی از دو واژه متضاد تشکیل شده است که در کنار یکدیگر ترکیبی وحشتناک
را تشکیل میدهند، چطور جامعهای میتواند آوای ناموسپرستی سردهد، اما به
راحتی برهمین ناموس انگ و تهمت زده و با دست خود یا جلادی که انتخاب
کردهاند او را به قتل برسانند بیآنکه حتی از انجام عمل خلاف توسط ناموس
مطمئن باشند. چگونه جامعهای دم از مدنیت و تعصب میزند درحالیکه درباره
ارتکاب قتلهای ناموسی چندان سختگیرانه عمل نمیکند و دست طایفه و عشیره را
در جوامع بسته و به شدت سنتی باز میگذارد تا براساس قوانین و عرف خاص خود
رفتار کنند. قتل فاطمه نشان داد که جامعه ایرانی و دستگاه قضایی کشور برای
رسیدن به شرایط ایمن برای همگان و ایجاد فرهنگ قانونگرایی و منطق پذیری
راه طولانی در پیش دارد.
از سوی دیگر سازمان بهزیستی
که با تاسیس خانههای امن ویژه زنان و دختران درمعرض آسیب و خشونت سعی در
تامین امنیت آنان دارد همانطور که بارها نیز تاکید کرده است سعی دارد زنان
را با رعایت مصالح آنها و از طریق دادن خدمات مشاورهای به کانون خانواده
بازگرداند. خانوادهای که شاید هرگز مامنی برای زن نباشد با این حال، اما
مسئولان خانه امنی که فاطمه به آن پناه میبرد وی را دوباره به خانواده
ناایمن او باز میگرداند و بهزیستی باید به این سوال پاسخ دهد که علت
بازگرداندن فاطمه به چنین خانوادهای چیست و چرا بعد از بازگشت او را رها
کردهاند. مگر جز این است که زنان برای به دست آوردن امنیت نداشته خود را
به خانههای امن معرفی میکنند.