بیشک پایبندگی به اخلاق مهمترین و اساسیترین ویژگی یک مدیر است زیرا اگر التزام به اخلاق در وجود یک مدیر نهادینه نشده باشد دیگری نمیتوان از یک مدیر موفق سخن گفت. اخلاق نیکو راه نفوذ به هر قلبی را فراهم میکند و ازاینرو مدیرانی که با مهربانی و با سعهصدر با کارمندان خود رفتار میکنند نهتنها بازدهی کار را بالا میبرند بلکه فضایی از اعتمادسازی را در محیط کار جاری و ساری میکنند. حال دراینبین مدیرانی هم هستند که سعی میکنند بهصورت ظاهری و نه باطنی، خود را خوشاخلاق نشان دهند که بیتردید این روند راه بهجایی نخواهد برد زیرا وقتی رفتار و عمل شخصی بهصورت قلبی نباشد دیر یا زود واقعیت خود را نمایان میکند. یکی دیگر از ویژگیهای مدیر موفق، جسارت او در تصمیماتش است. یک مدیر ضمن آنکه از شجاعت و جسارت بالایی برخوردار است سعی میکند این روش و منش را به زیردستان خود هم منتقل میکند. مدیران موفق هرلحظه خود را آماده هر نوع خبر و اتفاقی ناخوشایند میکنند، بهطوریکه با یک واقعه که برخلاف میلشان است جا نمیزنند بلکه باقدرت و توانی بهمراتب بیشتر از گذشته به دنبال حل مشکل پیش رو میروند. آنها با حفظ روحیه خود تلاش میکنند تا شرایط مطلوب را به سیستم برگردانند. مدیر موفق سعی میکند از چالش پیش رو تجربههایی را برای آینده خود اندوخته کند که در صورت بروز مجدد آن مشکل به حد بالای پختگی رسیده باشد. مدیر موفق سعی میکند خود و همکارانش را برای رسیدن به اهداف بزرگ تشویق کند. او نیک میداند که برای بازدهی بیشتر باید سقف اهداف بزرگ و بلندمدتی را متصور شود و نباید خود را گرفتار موفقیتهای آنی و زودگذر کند. یکی از مهمترین خصلتهای یک مدیر موفق آن است که زبان تشکر داشته باشد؛ یعنی در حین یک عملیات و یا در صورت کسب یک موفقیت، از تمام عواملی که به او کمک کردهاند تشکر کند. این تشکر نهتنها خود درسی اخلاقی است بلکه میتواند انگیزه را در بین همکاران او دوچندان کند. یکی از عوامل فلجکننده تمام سیستمها میزان حسادت افراد به یکدیگر است. ازاینرو یک مدیر موفق، فردی است که بتواند با فراغ بال، این بدعت نادرست و کینهتوزانه را در سیستم به حداقل برساند. آنگاهکه این نگاه نوعدوستی در سیستم بهصورت یک فرهنگ درآمد خواهیم دید که چطور چرخهای موفقیت آن بخش با سرعت به حرکت درخواهد آمد. مدیر موفق و لایق کسی است که بهعنوان یک رهبر، سیستم را هدایت کند. این رهبر موفق هیچگاه و بهصورت مداوم تصمیمات و نظراتش را تغییر نمیدهد بلکه با اعتقاد هرچهتمامتر در مسیر خود گام برمیدارد. کارمندان هم با دیدن این صلابت فکری و عملی بیشتر به سیستم اعتماد میکنند و تلاش میکنند در حد خود عضوی مقتدر باشند. یک مدیر موفق ضمن رعایت اصول اخلاقی به حمایتهای مالی خود از کارمندانش بها میدهد. وی با پاداشهای بهموقع و تعریفشده خود هم انگیزه را در بین کارکنان خود بالا میبرد و هم فضایی سالم را برای رقابت بین آنها فراهم میکند. مدیر موفق سعی میکند بیشتر از آنکه حرف بزند، گوش دهد زیرا شنیدن و انتخاب بهترین سخنان، راهی اثباتشده در تمام مراحل زندگی است. متأسفانه بسیاری از ما عادت کردهایم همهجا نفر اول باشیم. گاهی به خاطر آنکه این اقتدار زیر سؤال نرود روی به خودمحوری و خودرایی میآوریم. مدیر موفق کاملاً این موضوع را درک کرده است که به بسیاری از مباحث اشراف ندارد و برای آنکه دستبهکاری اشتباه نزند باید از منیت ها دوری کند و خرد جمعی و مشورت پذیری را بهعنوان یک نسخه شفابخش جایگزین آن کند. مدیر موفق و دوستداشتنی دارای ویژگیهای زیادی است که در این مقال نمیگنجد ولی باید از همین امروز برای آنکه مدیری موفق و محبوب شویم تصمیمی جدی بگیریم و در این مسیر سخت و دشوار، قدمهای کوچک اما پیوسته برداریم.
شماره 20 دوهفته نامه آیت ماندگار