قریب به سی و هفت سال از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی گذشته است و در این مدت، دولتهای مختلف با رویکردها و سیاستگذاریهای متفاوت در عرصههای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، سکان هدایت قوه مجریه کشور را به دست گرفته اند. نحوه تعامل مجالس با وزرای فرهنگ و ارشاد اسلامی، مدت زمان پایداری هر وزیر در سمتهای مدیریتی و چالشهای رسانهای و سیاسی در ادوار مختلف، نشان میدهد که این وزارتخانه را میبایست در لیست وزارتخانههای بسیار حساس و راهبردی کشور قرار داد. حساسیتی که اگرچه بخشی از آن به اهمیت بیبدیل نقش فرهنگ در مخاطرات مسئولین، نهادهای استراتژیک ملی و امنیت روانی شهروندان بر میگردد، اما مجموعه عوامل دیگری نیز وجود دارد که باعث شدهاند دولتها نتوانند همسو با راهبردهای سیاسی خود، مدیریت فرهنگی کلان کشور را برنامهریزی و هدایت کنند. بخش عمده چالشها که برای تمامی دولتهای اصلاحطلب و اصولگرا وجود دارد و مدیریت کلان فرهنگی را مستقیماً تحت تاثیر خود قرار میدهد عدم امکان صورتبندی عرصه فرهنگ برای اتخاذ سیاستگذاریهای کلان همسو با برنامههای سیاسی و رویکردهای اقتصادی دولتها در ایران است. واقعیتی که از همان ابتدای انقلاب تاکنون وجود داشته است. عدم وجود برنامهای استراتژیک در دولت ها، فارغ از مختصات سیاسی آنها، باعث صدمات جدی به این وزارتخانه شده و تقریباً امکان هر برنامهریزی اصولی و شفاف را از وزرا و معاونین آنها سلب کرده است و به تبع، هم به بلاتکلیفی کنشگران فرهنگی کشور منجر شده و هم تضادها و تنشهای دولتها را با منتقدان و مخالفان افزایش داده است.
واقعیت آن است که دو قطبی"فرهنگ - سیاست"در ایران، ساخت و بافتی نامتقارن دارد. دولتهایی که در اقتصاد، ماهیتی چپگرا دارند و از دخالت دولت به نفع طبقات پایین در راستای افزایش ضریب عدالت اجتماعی دفاع می کنند، الزاماً در سیاست از دموکراسی مشارکتی دفاع نمیکنند و به تبع در عرصه فرهنگی نیز قائل به دفاع از چپ فرهنگی نیستند. نمونههای این "وضعیت ناموزون" در دولتهای پس از انقلاب بسیارند. دولتمردان سیدمحمد خاتمی، در اقتصاد مواضعی نزدیک به مدل سوسیال دموکراتها اتخاذ میکردند و در عرصه فرهنگی بیشتر به الگوهای لیبرال یا لیبرال دموکراتها گرایش داشتند. مقولهای که دوره وزارت، دکتر مهاجرانی را به پارادایمی از تنشها و چالشها تبدیل کرد. دولت آقای هاشمی در اقتصاد به خصوصیسازی و سیاستهای تعدیل معتقد بودند اما در عرصه فرهنگی به چپ میانه گرایش داشتند و شاید به همین دلیل بود که افرادی همانند محمد خاتمی نتوانستند دوره وزارت ارشاد در دولت سازندگی را به پایان راه برسانند. در دولت احمدی نژاد نیز، شاهد همین ناموزونی و تشتت فرهنگی، در سطوحی به مراتب جدیتر با چالشهای ساختاری بیشتری بودیم. علت مستعجل بودن وزرای فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولتهای گذشته، علاوه بر دلایل سلبی و ایجابی متعدد، به چالشی بنیادین اشاره دارد که دولت تدبیر و امید نیز هم چنان از اپیدمی همهگیر آن در رنج است و به نظر میرسد در شناخت آسیبها و حل ساختاری آن، عزم و اراده جدی وجود ندارد.
تحلیل تجربه تاریخی دولتهای پس از انقلاب نشان میدهد که هر کدام از آنها، علیرغم اینکه برآیند کل نیروهای سیاسی در عرصه جامعه مدنی نبودهاند، اما همواره خواستهاند برای مطالبات تمامی گروههای ذینفع، حفظ بدنه اجتماعی خود و دستیابی به لایههای خاکستری رای دهندگان در دورهها و سنوات بعدی، برنامههای فرهنگی خود را نظاممند کنند. راهبرد فوقالذکر که کماکان بر افق دید تصمیمگیران عالی رتبه دولت حکم فرماست، نه تنها نمیتواند به افزایش ضریب اعتماد عمومی و جلب رضایت حداکثری منجر شود که به بلاتکلیفی فرهنگی، تعارضهای ساختاری، چالشهای سیاسی و فرهنگی در تعامل دولت با ارکان خود، قوه مقننه، نهادهای نظارتی منجر شده و دولت را در معرض آماج بیامان و دائمی رسانههای مقابل قرار داده است. دولت روحانی میبایست بر اساس مختصات سیاسی خود، با لحاظ نمودن الگویی از عقلانیت و مصلحت، دست به تعریف برنامه فرهنگی خود بزند و برای ثبات و توازن بیشتر در حرکت قوه مجریه و این وزارتخانه، برنامهای عملیاتی و همسو با موقعیت کنونی دولت، در دوسوی طیف اصلاحطلب و اصولگرا را تعریف نماید. مطالباتی که در مواضع گروههای رادیکال دو طیف متمرکز است. جدای از حقانیت و یا ابطال پذیری آنها، میبایست از برنامه جامع فرهنگی وزارت تحت امر آقای صالحیامیری کنار گذاشته شود و حدودی از برنامههای معین، حداقلی، ولی با پشتوانه اجرایی و عملیاتی، بطور مستقیم و مشخص، در متن راهبردهای این وزارتخانه نهادینه شود. اگرچه بنظر میرسد چالشهای پیش روی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با توجه به گستره فعالیت این وزارتخانه و شتاب تحولات و رویدادها، به اتخاذ تاکتیکهای اصولی مبتنی بر واقعیتهای زمانی و مکانی وابسته است، اما بخش عمدهای از معضلات، ریشه در انباشت مطالبات تاریخی، توسعه نیافتگی اجتماعی و عدم توجه به الگوسازیهای موزون، متوازن و پایدار دارد. برون رفت از بلاتکیفی کنونی که هم دامنگیر متولیان و هم فعالان فرهنگی است میبایست در چشماندازی ساختاری نگریسته شود تا علاوه بر کارآمدی حداکثری دولتها، ضامن سطوح بالاتری از عقلانیت و مصلحت در راستای حفظ اعتلا و عزت نظام جمهوری اسلامی باشد.
شماره 23 دوهفته نامه آیت ماندگار