آبان و آذر امسال، ایرانیها با همان شامه سیاسی
همیشگی، اخبار انتخابات آمریکا را پیگیری میکردند. انتخاباتی که در کشوری
دیگر و در قارهای دیگر و اصلاً در نیمهٔ دیگر زمین برگزار میشد، اما توجه
همهٔ ایرانیها را مانند تمام مردم جهان، به خود جلب کرد. نکته اول این
مسئله است که در کل، ایرانیها، فراتر از سطح معمول، به مسائل سیاسی اهمیت
میدهند. آمارها بهخوبی نشان داده که تلاش ایرانیها برای آگاهی از اخبار
سیاسی تا حد قابل محسوسی، بالا است.
از این منظر، پرداختن ایرانیان به
مسائل سیاسی ایالاتمتحده آمریکا بسیار طبیعی به نظر میرسد. مردمی که نسبت
به اخبار انتخابات مصر و فرانسه و ژاپن و آفریقا و آمریکای جنوبی، حساس
هستند، طبیعی است که در مورد استعمارگر سابق کشورشان، حساسیت ویژهای به
خرج دهند. مردمی که این سالها، آتش زدن پرچم آمریکا و شعار مرگ بر آمریکا،
به سنتی مقبول میانشان تبدیلشده و هنوز حجم زیادی از تریبونهای سیاسی
آنها را اظهارنظر درباره این کشور، اشغال کرده، قطعاً نسبت به این
انتخابات متفاوت، واکنش نشان خواهند داد.
ترامپ و رأیی که آورد
گذشته
از همه آنچه گفته شد، بالاخره در آن سر اقیانوسهای پهناور، یک انتخابات
عجیب و در ظاهر، منحصربهفرد برگزار شد و یک چهره متفاوت، بر صندلی ریاست
کاخ سفید نشست. تمام شگفتی این انتخابات را میتوان در این تعبیر خلاصه
کرد: در کشوری که مدعی اول روشنفکری جهان محسوب میشود، یک لیدر پوپولیستی،
رأی آورد!
قانون نانوشته انتخابات آمریکا، از همان ماههای قبل هم این
پیشبینی را مقابل روی ما میگذاشت که توقع داشته باشیم نماینده حزب
جمهوریخواه این صندلی را تصاحب کند. بالاخره، ۸ سال گذشته بود و
رأیدهندگان، از سیاستهای دموکراتها خسته شده بودند. حال و هوای تازه،
فقط با انتخاب ترامپ اتفاق میافتاد و در چنین شرایطی، چه انتخابی بهتر از
او؟ هیلاری کلینتون با همه جنبههای برتری که در شخصیت خود داشت، نماینده
حزبی بود که نوبتش گذشته و حالا باید کنار بنشیند. این انتخابات، یکبار
دیگر به همه نشان داد که نباید انتظار تغییر این روند طبیعی را زیاد در سر
پروراند.
تأثیر روانی انتخاب ترامپ برجهان و خاورمیانه
انتخاب
ترامپ به دلیلی که گفته شد و البته صدها دلیل دیگر، دقیقاً یک بمب خبری
بود. یک انفجار رسانهای که تأثیر روانی شگفتانگیزی بر فکر و روان مردم
جهان گذاشت. ازنظر نگارنده، اهمیت این تأثیر، اگر از اهمیت سیاستهای
مدیریتی ترامپ، بیشتر نباشد، کمتر نیست. دور از ذهن نخواهد بود که
برنامهریزان حضور ترامپ در عرصه سیاست، به دنبال ایجاد چنین خلأی بودند که
بعد از یک انفجار روانی ایجاد میشود. شاید هم قرار است مانند بسیاری از
حوادث مشابه که در دههها اخیر اتفاق افتاد، این خلأ هم کاربردی اقتصادی ـ
سیاسی داشته باشد.
ترامپ که کمتر از رقیب خودرأی آورده بود و به لطف
رأیهای الکترال، پیروز رقابت شد، همان کسی است که در دوران قبل و بعد از
انتخابات، مهمترین سوژه طنزپردازان، فکاهینویسان و کاریکاتوریستها شده
بود. انگار داشتند با دنیا شوخی میکردند که چنین فردی را بر یکی از
مهمترین صندلیهای قدرت در عرصهٔ سیاست جهانی نشاندند. این شوک جهانی،
بهسرعت و باکیفیتی حبابوار، روی ارزشهای بازاری مهم، تأثیر گذاشت تا همه
بفهمیم که قضیه تا چه حد جدی است.
تأثیر روانی آن بر ایران
همانطور
که گفته شد، مسائل سیاسی آمریکا، همیشه برای ایرانیان مهم بوده و اخبار آن
را پیگیری کردهاند. این دوره اما به دلیل مسئله برجام، نتیجه انتخابات
آمریکا، اهمیت ویژهای هم پیدا کرد. هرچند به تعبیر درست اهالی سیاست،
نمیتوان با توجه به نتیجه انتخابات آمریکا، در مورد سرنوشت برجام، قضاوت
دقیقی داشت و متصور بود که با حضور ترامپ در کاخ سفید، دقیقاً چه بر سر
برجام خواهد آمد. به زبان سادهتر مشخص نیست که باید خوشحال باشیم یا
ناراحت. قضاوت درباره تأثیر دقیق انتخابات این دوره بر ایران، کار سختی
است. گذشته از اینکه، با تمام آنچه درباره شرایط روابط ایران و آمریکا
میدانیم، بههرحال این انتخابات متعلق به مردم آمریکا است و در آخرسر،
نتیجه آنهم متعلق به خودشان خواهد بود.
علیرغم تمام این مسائل، تجربه
حضور رؤسای جمهور دموکرات و جمهوریخواه در دورههای گذشته، به ما نشان
داده که سیاستهای خارجی دولت آمریکا، بیارتباط با کشورهای خاورمیانه،
بهخصوص ایران نیست و مسیر تعامل این کشور با دنیا، بر اساس این سیاستها،
تغییر خواهد کرد.
وعدههای ترامپ
ترامپ، از یک جنبه، مرد
وعدهها بود. او هم مانند بسیاری شعار دهندههای دیگر، بهطور خلاصه اعلام
کرده که «آمریکا را بهجای بهتری برای زندگی تبدیل خواهد کرد.» شعاری که
هنوز هم در جهان خریدار دارد. حتی در کشوری مانند آمریکا هم یک نفر
میتواند بیاید و با شعار تحول، همه نظرها را به خود جلب کند. کسی که نه در
زمینه اخلاق ویژگی خاصی دارد و نه در حوزه سیاست، ستارهای درخشان است. او
میتواند مثل رهبران فاشیست، مشتش را گره کند و نظریاتش را درباره ایدهآل
کردن همهچیز، فریاد بزند.
همه این نشانهها میتواند ما را متقاعد کند
که او مرد وعدهها است. کسی که اثر و اهمیت وعده را بهخوبی درک میکند و
با وعدههای دلنشین، از میان ناراضیها رأی جمع میکند. بخشی از وعدههای
او مربوط خاورمیانه و ایران است. حرفهایی از همان جنس که بهدرستی
پیشبینی میشد، بسیاری از آنها فقط جدالهای انتخاباتی هستند و قرار نیست
پس از پیروزی، پیگیری شوند. احتمال آنکه ترامپ به آنچه درباره برجام،
سوریه، عراق و دیگر مسائل منطقه گفته، بهطور کامل عمل کند، بنابراین کار
سادهای نخواهد بود که سیاستهای خارجی این مردِ فریادزن را تحلیل کنیم.
مرد ثروت و مرد سیاست
رئیسجمهور
جدید آمریکا، یک مرد ثروتمند است. مردی که ـ حداقل در ظاهر قضیه ـ سیاست
را برای پر کردن حسابهای بانکی خود نمیخواهد. حضور چنین فردی در رأس قدرت
آمریکا، اگر نگوییم بینظیر، حداقل اتفاق کمنظیری است. امتناع ترامپ از
دریافت حقوق ریاستجمهوری (که حتی در کشور ما نیز مبلغ زیادی محسوب
نمیشود) از این زاویه میتواند معنا پیدا کند.
قبل از این انتخابات و
در ذهن کسانی که این مرد را در لایههای سیاست آمریکا ندیده بودند، او یک
فرد موفق در کسب درآمد و مالاندوزی بود. کسی که به دیگر آنهم روش ثروتمند
شدن را آموزش میدهد. رفتارهای او هم در دوران انتخابات، بیش از آنکه
سیاسی باشد، اشرافی بود. زمینه تمام تصاویر و فیلمهای متعلق به او، سرشار
از المانها مجللی است که حضور او را در بالاترین سطح مالی، نشان میدهد.
بعید نیست که بخش عظیمی از رأیهای او، متعلق به کسانی باشد که دوست داشتند
مانند او باشند و مدینه فاضله مجللشان را در زندگی او دیده بودند.
حرف آخر
تمام
آنچه گفته شد، نشانههایی از این نظر بود که هنوز برای نتیجهگیری درباره
وضعیت آمریکای «ترامپیزه» شده زود است. طبیعتاً اثر ثانوی این آمریکا را
میتوان روی سیاستهای خارجی آن مشاهده کرد که ترکشهای آن به ایران هم
خواهد رسید؛ بنابراین فعلاً هنوز باید تماشا کرد که مردم آمریکا با سپردن
سرنوشت قدرت سیاسیشان به دست چنین فردی، کارشان به کجا خواهد کشید.
در
حال حاضر میتوان درباره برجام، با توجه به موضع مدیران سیاسی ایران، امنیت
خاطر داشت و امیدوار بود که کابینه جدید آمریکا آنقدر سیاستمدار باشد که
با آسیب زدن به برجام، تمام آنچه بهدستآمده را یکباره نابود نکند.
شماره 24 دوهفته نامه آیت ماندگار