دههٔ پنجاه میلادی نقطه اوج واقعی آمریکا بود و هنوز هم حسرت آن سالها به دل مانده است حسرت سرمستی قدرت، وقتی قدرت، قدرت داشت. ولی امروزه آمریکا دیگر مرکز انحصاری قدرت جهانی نیست علت این امر نه از دست دادن قدرت، بلکه صرفاً این است که دیگر هیچ مرکزی وجود ندارد. در عوض آمریکا به قطب و مدار قدرتی خیالی بدل شده که همه به آن اشاره میکنند. امروز آمریکاییها علاقهای ندارند که به این مسئله فکر کنند که آیا به شایستگیهای رهبران خود یا به واقعیت قدرت عقیده دارند یا نه. ولی به این علت که عدم تمایل به این موضوع آنها را در وضعیتی نامناسب قرار میدهد ترجیح میدهند طوری جلوه دهند که برایشان مهم است. امروزه حکومت کردن ارائهٔ نشانههای قابل قبولی از اعتبار حکومت کردن مثل تبلیغ کردن است. مردم به رهبران خود و رهبران به تصمیمات خود مباهات نمیکنند درحالیکه جهان سوم هنوز معنای سیاسی را دارد آمریکا هیچ معنایی ندارد و فرا سیاسی است. زیر ذرهبین قرار دادن حرکات رهبران آمریکا همانند یک تبلیغات است. تبلیغاتی برای نمایش قدرت! قدرتی که عملاً در دستش نیست. همین حالت یائسگی و از سمتی تبلیغاتی برای نشان دادن قدرت در دنیا، منجر به ظهور بنیادگرایی شد که اغلب تصور ما بر این بود که بنیادگراها در عقبافتادهترین جوامع ظهور میکنند. ظهور ترامپ بهعنوان یک بنیادگرای مسیحی، نابودی دموکراسی را نمایان میکند. دوران یائسگی دموکراسی فرارسیدهاست. دورانی که ژیژک معتقد است در سیاست امروز، خطر مشارکت و فعالیت در سیاست است. مردم همواره مداخله میکنند و تلاش دارند کاری بکنند. سیاسیون مداخلهای انتقادی را هم به سکوت در مقابلشان، ترجیح میدهند. ما را وادار میکنند که تماماً در تکاپو باشیم تا مطمئن شویم چیزی تغییر نمیکند. در برابر این سیستم، اولین قدمِ انتقادی، پس نشستن و رویگردانی از مشارکت است. این قدم اول، راه را برای حرکت راستینی باز میکند؛ که به شکلی مؤثر ساختار همهچیز را تغییر میدهد.
از زمان ریاست جمهوری ریگان، آمریکا از نظر رقابت، هژمونی و امپریالیسم موقعیت خود را از دست داده است ولی به لحاظ نمودی پیشرفت کرده است. برای مثال ترقی فهم ناشدنی دلار را در نظر بگیرید که هیچ ربطی به هیچ برتری اقتصادیای ندارد. اغلب این قدرتنماییها بیشتر برای بازگشت مجدد قدرتی است که در دههٔ پنجاه میلادی داشته است. ظهور بنیادگرایی مانند ترامپ و همچنین اردوغان حاصل مرگ و نابودی دموکراسی است. رجب طیب اردوغان را میتوانیم بهعنوان یک بنیادگرای دینی محسوب کنیم. به نظر وی «مسلمانان قاره آمریکا را کشف» کردهاند. وی در ۱۵ نوامبر ۲۰۱۴ گفت: «دریانوردان مسلمان در سال ۱۱۷۸ به آمریکا رسیدند... و کریستف کلمب خود به مسجدی در بالای تپهای در حاشیه سواحل کوبا اشارهکرده است.» منتقدان داخلی و خارجی اردوغان، سخنان وی را نشانه «مشکلات روانی» ارزیابی کردند؛ و اما ترامپ به نقل از یوسف اباذری: آشکارا گرایشات فاشیستی دارد و مهمتر از آن جنبشی که به راه انداخته، جنبشی نژادپرستانه و طالب تبعیضات دینی است که به شکلی اغراقآمیز خواهان عظمت آمریکاست. خواستن عظمت آمریکا در واقع نابودی قدرت آمریکایی است که مجدداً در حال تعدیل نیروست. ترامپ و اردوغان و... شروع سیاست جدیدی است که از سرخوردگی مردم نسبت به سیاست پدیدار گشته است.
شماره 24 دوهفته نامه آیت ماندگار