لغو، اخلال و ایجاد هیاهو در سخنرانی و یا بر هم زدن فضای آرام یک مناظره یا سخنرانی، به شرایطی رسیده که میتوان با کمال شرمندگی، نام «موج» را روی آن گذاشت. این مسئله از چند زاویه قابل بررسی است. میتوان از چند منظر به این پرسش پاسخ داد که «چرا به اینجا رسیدهایم؟»
آنچه ما را به اینجا رساند
در سیر متمدن شدن و توسعهیافتگی، همیشه مسیر به شکلی پیش میرود که استفاده از راهحل گفتمانی، افزایشیافته و استفاده از راهحلهای فیزیکی و قهری، کاهش مییابد. در جامعه ما که ادعای حرکت به سمت توسعه را دارد، این مسئله گاهی مسیری وارونه پیدا میکند و میتوانیم مشاهده کنیم که در وضعیت فعلی یا سال جاری، تعداد برخوردهای قهری و ضربتی بیشتری نسبت به سال گذشته داشتهایم. برخوردهایی که بعد از مناظره انتخابات ریاستجمهوری دهم، مشمول اصطلاح پر از کنایه «گازانبری» شده است.
لغوها
اولین شکل این مقابله، «لغو کردن» است. البته لغو یک سخنرانی، گاهی ابعاد قانونی دارد و به دلایلی، یکنهاد قضایی یا امنیتی تصمیم به لغو یک مراسم میگیرد. ازآنجهت مراسم سخنرانی ـ پیش از برگزاری ـ هیچ بعد امنیتی و حقوقی دیگری جز شخصیت سخنران ندارد، معمولاً اگر سخنران، شخصیتی خارج از مرزهای مجاز قانونی داشته باشد، از ابتدا چنین مجوزی برای سخنرانی صادر نمیشود؛ بنابراین لغوها باید تعداد کمی داشته باشند و درواقع، مواردی از «استثناء» محسوب شوند؛ چند موردی که مربوط به عدم هماهنگی میان دستگاههای صادرکننده مجوز با دستگاههای ناظر ممکن است پیش آید. در شرایط حاضر، اگر این احساس بهصورت عمومی به وجود آمده که تعداد لغوها بیشتر از میزان طبیعی آن در سالهای گذشته است، احتمالاً باید دنبال دلیل خاصی برای آن بگردیم.
نکته مهم و واضح دیگر مربوط به تفکر غالب برگزارکنندگان و سخنرانانی است که سخنرانی آنها لغو میشود. هرچند تعدادی از سخنرانیهای مربوط به چهرههای اصولگرا هم به دلایل مختلف لغو شدهاند، اما تردیدی نیست که تمرکز اصلی این موج لغو، مربوط به تشکلها و شخصیتهای دارای گرایشهای اصلاحطلبانه و حامیان دولت فعلی است. پس غیرمنطقی نیست اگر دنبال انگیزههای سیاسی در این لغو سخنرانیها بگردیم.
راهکار اخلال و تشنج
اگر در یک مراسم سخنرانی، مناظره یا میزگرد نشسته باشید وعدهای از انتهای سالن فریاد بزنند و مراسم را به هم بزنند، اولین حدس شما درباره گرایش و تمایل سیاسی آنها چیست؟ اگر در برنامههای سیاسی و اجتماعی صدای فریادهای اعتراضآمیزی را بشنوید و یا عدهای را ببینید که ایستادهاند و با مشتهای گرهکرده، علیه شخص سخنران، با فریاد، شعار میدهند و یا زمانهایی که سالن محل سخنرانی، مملو از شعارهای «مرگ بر ...» یا «اعدام باید گردد» یا مشابه آن میشود، درباره عاملین این اخلال، چه تصوری دارید؟ اگر این پرسش بهصورت پرسشنامهای تهیه شود و از مردم درباره آن بپرسیم، چه پاسخی دریافت خواهیم کرد؟
برای همهکسانی که تجربه مراسم سخنرانی و برنامههای تشکلی و سیاسی را دارند، واضح است که این راهکارها، متعلق به گروههای رادیکال اصولگرایی است. از سطح نماینده مجلس تا مراسم دانشجویی یا حتی برنامههای آزاد در سطح عموم مردم. کسانی که داعیه گرایش به «اصول» را دارند، معمولاً در اقدامهای عملی خود، فریاد زدن و بر هم زدن مراسم را بر هر برنامه تولیدی و مبتکرانهای ترجیح میدهند و درواقع تا جایی که بتوانند اندک برنامههای متعلق به گروه سیاسی مخالفشان را به هم بزنند، دنبال راهکار بهتری برای کنترل افکار مخاطبین نمیگردند. البته تأکید بر این نکته بسیار ضروری است که صرفاً جریان اصولگرایی تندرو معمولاً چنین رویکردی دارد و در سطح شخصیتهای دانا و متشخص اصولگرا، قطعاً رویه منطقی و مباحثه علمی به نسبت بیشتری مشاهده میشود. مشکل اینجا است که این رویکرد سیاسی، نیروهای رادیکال بیشتری را در شرایط حاضر تربیتکرده و برای پیدا کردن فرهیختگان متعادل، لازم است میان نیروهایش جستوجو انجام شود.
مقام معظم رهبری، بسیار واضح و مشخص درباره این دست اقدامات اظهارنظر فرمودند که «گاهی برخی افراد و جوانهایی که ممکن است صالح و مؤمن هم باشند، به دلیل مخالفت با یک فرد یا یک جلسه سخنرانی، هیاهو و جنجال به راه میاندازند و آن مجلس را بر هم میزنند، درحالیکه من از قدیم با این کارها که هیچ فایدهای نیز ندارد، موافق نبوده و نیستم و معتقدم فایده در تبیین و کار درست و هوشمندانه است.
... البته گاهی برخی افراد از روی اغراض، اینکارهای نادرست را انجام میدهند و سپس بهگونهای وانمود کنند که کار عناصر حزباللهی و مؤمن است، بنابراین باید کاملاً هوشیار بود.»
راهحلی به نام حذف
مجموعه تمام این اقدامات، حاصل یک تفکر مسلط است: دیدگاهی که اندیشههای مخالف خود را «حذف» میکند. نگاهی که نمیتواند تفکر مخالف خود را تحمل کند و بهجای تضارب، به دنبال تقابل آرا میگردد. حلقههای اجتماعی اصولگرایانه، معمولاً دنبال راهحلهایی برای «حذف» شخصیتها و جریانها هستند. نمونه واضح و عملی این رویکرد، در جریان حذف تشکلهای انجمن اسلامی دانشگاهها و انتقال این نام به تشکلی متعلق به جریان تندرو خودی، قابلمشاهده است. غافل از اینکه «حذف» صرفاً زمینهای برای «رویش» است و هرچند برای جریان رقیب هزینه ایجاد میکند، اما پایگاه اجتماعی آن را تقویت میکند.
البته تشکلهای اصلاحطلب هم از این اتفاق درسهای مهمی گرفتند و لازم است بیشتر درس بگیرند تا سازمانهای مردمی و اجتماعی بهراحتی، مغلوب استراتژی حذف نشوند.
کلیدواژهها و استراتژی شعار
جریانی که سعی میکند جلو انجام سخنرانی را بگیرد یا در جریان برگزاری مراسم سخنرانی، در آن اخلال ایجاد کند یا حتی گاهی دنبال «حذف» سخنران و ظرفیت فکری برگزارکنندگان میرود، ابزارهای زیادی هم در اختیار دارد. بنا بر اقتضائات زمانی، هر زمان، از یکی از این ابزارها، استفاده میکند و آن را بهعنوان رویکرد خود به کار میگیرد. این ابزارها اما زیاد مبتکرانه به کار گرفته نمیشوند و همه آنها در قالب کلیدواژههایی که بهعنوان شعار فریاد زده میشوند به کار گرفتهشدهاند. درواقع همان جملههایی که افرادی با مشت گرهکرده در مراسم سخنرانی فریاد میزنند، کلیدواژههای این ابزارها است.
اگر این ابزارها با تحلیل و اندیشه انتخاب شده باشند، رفتار آنها تبدیل به یک شگرد مثبت تشکیلاتی میشود اما زمانی که بهصورت دمدستی و بدون رعایت جوانب از آنها استفاده شود، درواقع درمجموع جریانات و اتفاقها، آنها دارند جناح و رویکرد سیاسی خود را متحمل «گل به خودی» میکنند! بنابراین میتوان نتیجه گرفت که یک سخنرانی برگزار نشده یا مختل شده و به هرجومرج کشیده شده، بیشتر خود آن سخنرانی و متن ارائهشده در آن، برای گروه برگزارکننده سود سیاسی و اجتماعی ایجاد خواهد کرد.
شماره 26 دوهفته نامه آیت ماندگار