«الآن روی صحنه هملت رو اجرا کنی مخاطب فرقش رو با املت نمی فهمه» این دیالوگی بود که یکی از اهالی تئاتر در محوطهٔ تئاتر شهر در قالب درد و دلی از اوضاع تئاتر عصر حاضر در جامعه میگفت و باعث شد که در این مقاله به حال هوای این روزهای تئاتر در کشورمان بپردازیم.
در کشور ما ادبیات نمایشی از همان ابتدا طرفدارهای خاص خود را داشت، طرفدارانی که در لالهزار جمع میشدند تا نمایشهای سادهای که درونمایهٔ آنها مسائل و مصائب وقت بود را در قالب طنز و نیز باکمی چاشنی اعتراض به نظاره نشینند و این نمایش کاملاً برای آنها قابلقبول و باورپذیر بود. مرحوم «سعدی افشار» از سرآمدان این حوزه بود که مطالب و مضامین اجرای خود را از روزنامههای همان روز و رخدادهای مهم وقت الهام میگرفت و در قالب سیاهبازی و طنز این مطالب را برای مخاطبین خود بازگو میکرد و این سبک از شنیدن وقایع روز که حتی بعضی از مخاطبین بخشی از آن را لمس کرده بودند جذابیت بیشتری داشت.
ولی در عصر حاضر باوجوداینکه در سینمای ایران شاهد فیلمهایی با مسائل روز اجتماعی هستیم و هرسال دردهای اجتماعی ازجمله: فقر، اعتیاد و مسائلی از این قبیل بیشتر دستمایهٔ فیلمسازان میشود، ولی تئاتر که سابقه کهنتری از سینما دارد دیگر رنگ و بوی قدیم را ندارد و اکثر سالنها از تماشاچیان مشتاق تئاترهای کمدی پرشده و به نسبت تئاترهای اجتماعی و درام بینندهٔ کمتری دارد. عدهای این مسئله را به خاطر وضع اقتصادی عموم جامعه میدانند چون تماشای تئاتر را مخصوص قشر مرفه جامعه میدانند و اگر از طبقه متوسط جامعه هم بخواهند هزینه کنند و به همراه خانواده به تماشای تئاتر بنشینند ترجیح میدهند که یک تئاتر کمدی و شاد ببینند و لحظاتی شاد را تجربه کنند و عدهای دیگر بر این عقیده هستند که چون تئاتر از فیلم طبیعیتر است و مردم بیشازپیش در حال دستوپنجه نرم کردن با مشکلات اجتماعی و اقتصادی هستند، دیگر تحمّل دیدن مسائل تلخ را در سالنهای تئاتر و از نزدیک ندارند و ترجیح میدهند با دیدن تئاترهای کمدی دقایقی از مشکلاتشان فاصله بگیرند و از طرفی اهالی تئاتر بر این باور هستند که خنداندن مردم خیلی سختتر از گریاندنشان شده و تئاترهای کمدی در عصر حاضر مرهمی بر زخمهای مردم است و این مسائل باعث شده که تهیهکنندگان تئاتر بودجهٔ مناسب و نسبتاً بالایی برای تئاترهای کمدی یا اصطلاحاً «تئاتر آزاد» اختصاص دهند. البته از این هم نباید بگذریم که در تئاتر آزاد مسائل و حتی شوخیها خیلی بیپروا بیان میشود و یا با تماشاگران بهصورت فیالبداهه شوخی صورت میگیرد و به جذابیت این نوع نمایش نیز افزوده میشود.
ولی یکی از دلایل اصلی نبود استقبال از تئاترهای درام اجتماعی و سنتی نبودن اساتید و هنرمندان خبره در این وادی از هنر میباشد که گویا تئاتر همچون طفل صغیر به دنبال پدر خود میگردد، پدر و استادی دلسوز و فرهیخته مانند استاد «بهرام بیضایی» که به قول آیدین آغداشلو «آبروی نسل ما و نسلهای بعدی است».
پدری دلسوز که حتی در نبودش جمعی از هنرمندان و اشخاص سرشناس ازجمله: گلاب آدینه، ناصر تقوایی، بهزاد فراهانی، جهانگیر سلطانی و احمد مسجدجامعی همزمان با سالروزش تولدش در تالار مشاهیر مجموعه تئاتر شهر جلسه نمایشنامه خوانی «شب هزار و یکم» را برپا کرده و در نبودش شمع تولدش را فوت میکنند و به یاد استادی هستند که هرسال دختر جوان شیرازی به همراه پدرش در پنجم دیماه به حافظیهٔ شیراز میرود و با کتابی از استاد بیضایی و دیوان حافظ تولد ایشان را جشن میگیرد و این علاقه و این شور و اشتیاق به ایشان و آثارشان دقیقاً در تضاد با حرف بعضی از رسانهها است که بزرگ شمردن ایشان را توهم خوانده و به ایشان بهصورت مستقیم توهین میکنند.
شماره 27 دوهفته نامه آیت ماندگار