یکی از خصوصیتهای ما نقد بیاساس و تعریف و تمجیدهای بیدلیل است. درحالیکه بهتر است بهجای تعریف و تمجیدهای بیاساس و بیدلیل، انتقاد کنیم و بگذاریم همهچیز دوباره از نوساخته شود اما این عین حیرت و درد است که ما تا زمانی که در حال کار کردن هستیم هیچ انتقادی نداریم اما زمانی که بیکار میشویم بلافاصله زبان انتقاد گشوده و همه را نقد میکنیم. بااینکه نمایشم روی صحنه رفته بود، مانند دیگر همکارانم بهبه و چهچه نکردم و چشمانم را نبستم و فراموشکار نشدم و از وضعی که امروز در آن گرفتاریم، انتقاد کردم. بنده معتقدم اگر کسی دغدغههایش با من مشترک است، باید صحبت کند، باید جریان نقد منصفانه و سازنده به وجود بیاید و من اصلاً نمیخواهم سردمدار این جریان باشم، بلکه ترجیح میدهم بهجای اینکه در گوش دیگران حرف بزنم، اگر از وضعیت تئاتر گلهدارم، آن را مطرح کنم چون این تنها راهی است که میتوانیم شرایط را اصلاح کنیم، تئاتر امروز باتلاقی شده که همه داریم در آن فرومیرویم. من وظیفه خودم میدانم که تلاش کنم تا با اصلاح وضع موجود برای نسلی که بعد از من میخواهد وارد تئاتر شود، شرایط را قدری مهیا کرده و بهبود ببخشم و سهم خودم را ایفا کنم. شاید آن نسل مانند من پوست کرگدن نداشته باشد و نتواند این وضع را تحمل کند و عطای کار را به لقایش ببخشد. این میزان نادیده گرفته شدن این حد از تکذیب و پرخاشگری در ظرفیت یک هنرمند نیست. اگر میخواهیم انتقادی را مطرح کنیم لطفاً از دایره انصاف و ادب خارج نشویم، اگر ادعا داریم که منتقد هستیم و میخواهیم اوضاع را بهبود ببخشیم، نباید با زبانی تلخ و گزنده صحبت کنیم، بلکه باید عواملی که به تئاتر آسیب میزنند را شناسایی کنند و آنها را معرفی کنیم و برای درمانشان راهکار ارائه بدهیم، اگر کمی فکر کنیم متوجه میشویم که روش درمان این چیزی نیست که همه این سالها انجام دادهایم.
شماره 27 دوهفته نامه آیت ماندگار