شاید تصور خالی شدن کرسی آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی از مجلس خبرگان رهبری و ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام آنهم به دلیل ایست قلبی آنهم در استخر برای هیچ تحلیلگر و کنشگر سیاسی قابل پیشبینی نبود. میانهروها و بخشی از اکثریت اصلاحطلبان پدر معنوی خویش را از دست دادند و این خسرانی است که در آینده خسارتهای آن بیشتر قابللمس خواهد بود. هاشمی رفسنجانی در دو دهه اخیر دشمنان زیادی داشت اما همیشه درنهایت باکمال درایت و سیاست نهتنها دشمنان خویش را بهراحتی شکست میداد بلکه درنهایت آنها را وادار به تمکین از سیاستهای خویش میکرد.
هاشمی قابل انحصار در طیف و جناح خاصی نبود اما حزب کارگزاران و بخشی از اصلاحطلبان حاکمیتی که راه نجات خویش از ورطه حذف و نابودی را رفتن به زیر چتر هاشمی یافته بودند و سیاست بازگشت به هاشمی را در پیشگرفته بودند تکیهگاه خویش را از دست دادند.
حقیقت این است که بسیاری از میانهروها و اصلاحطلبها و حتی معدود افرادی از اصولگرایان قدیمی یا جدید اگر گاهی کلامی از انتقاد بر زبان میآوردند پشتشان به هاشمی گرم بود و اکنون این حامی بزرگ وجود ندارد.
چرا حامی بزرگ؟ جواب این سؤال واضح است؛ آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی، حتی به نگاه مخالفانش از بزرگترین و برجستهترین سیاستمداران تاریخ معاصر ایران بود، وی سیاست را میشناخت و با اصول بازی آن کاملاً آشنا بود، محمد خاتمی، حسن روحانی و بسیاری از وزرا و اعضای کابینههای دولتهای روی کار آمده و مدیران و... روی کار آمدنشان را مدیون هاشمی رفسنجانی بوده و هستند.
از او به لقبهایی همچون سردار سازندگی، امیرکبیر ثانی، مرد روزهای سخت و... یاد میشود. وی از همان روزهای اول حضورش در انقلاب و همراهی شانهبهشانه وی در کنار امام چهرهای تأثیرگذار و حتمی و قطعی از وی ساخت. سیاستهای میانه روانه وی و همقطارانش تأثیر بسزایی در رشد اقتصادی و بهبود اوضاع سیاسی داخلی و خارجی کشور داشت. بهراستی پر کردن جای خالی چنین مهره درشت و سنگینی برای میانهروها و اصلاحطلبها ساده و راحت که نخواهد بود هیچ شاید هرگز امکانپذیر هم نباشد.
شایعات زیادی در مورد سیاستهای بعدی هاشمی رفسنجانی برای انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ وجود داشت منجمله رو کردن کارت سید حسن خمینی جهت ریاست جمهوری و سیاستهای دیگری که در سطوح بالای نظام قصد انجام آنها را داشت اما اجل امانش نداد.
حقیقت دیگر اینکه مخالفان هاشمی رفسنجانی به جد از مرگ وی خوشحال شدند چون به هیچ طریق دیگری قادر به مقابله باسیاستهای وی وا نداشتند. از فحاشی و زندان برای فرزندانش گرفته تا جمع شدن جلوی منزل وی و سردادن شعارهای رکیک و تهمت و افترا هیچکدام نتوانست پیروزی نهایی را از هاشمی بگیرد و درنهایت تنها مرگ وی بود که مخالفانش را آسوده میکرد.
فعلاً با مرگ آیتالله، سر جریان میانهروی و نیمچه اصلاحطلبان راهیافته به مجلس یا دولت قطعشده است و باید دید آیا این جریانات میتوانند بدون سر به حیات خویش ادامه دهند؟ آیا منکوب جریان حریف میشوند یا مجبور به بازسازی و ایجاد سر جدیدی هرچند بییال و کوپال تر از هاشمی رفسنجانی میشنود!
شماره 28 دوهفته نامه آیت ماندگار