مشت محکمی بحرانهای ایجادشده که اغلب وقایع طبیعی بوده بر کشور زده است. مدیریت بحران که مورد هجمه نقدهایی از صاحبنظران و عامه مردم قرارگرفته است منجر به بحران جدیدی شده است؛ شاید بهترین تعبیر «بحران مدیریت بحران» باشد. بحران مدیریت بحران یک مسئلهٔ بسیار نو و تازهای است و این بحران برای مدیران بحران دردسری شده است درواقع بحران در کشور همیشه بوده است بحرانهای که طبیعت ایجاد میکند البته با همیاری زیادهخواهی و عدم توجه به طبیعت ایجاد میشود، ولی نکتهٔ مهم این است که چه زمانی بحران ایجاد میشود؟ بحران درواقع بالاترین مرحله یک جریان یا آشفتگی است؛ و مدیریت هم چارهاندیشی سریع در مورد بحران و عمل کردن به چاره ایست که اندیشیدند؛ اما قسمت عمل کردن دچار مشکل است. برای مثال مسئولان مشکل ریز گردهای استان خوزستان را خارجی میدانند اما کارشناسان معتقدند که مدیریت نادرست منابع آبی علت اصلی بحران گردوغبار در خوزستان است. مسئولان با این تحلیل دقیقاً خودشان را مبرا میکنند ولی مسئله خیلی سادست مدیریت بحران ایجاد نشده است که تنها کارش یافتن علت مسئله باشد امر مهم عمل کردن است عمل کردن به چارهای که اندیشیدند، یافتن مقصر و یافتن راهحل چیزی مجزا است. بحران طبیعی یا انسانی همیشه در کشور بوده است اما این حس را داریم که این روزها ایران دچار بحرانها و بلایای طبیعی و انسانی از واقعه پلاسکو و سیلاب فارس تا ریز گردهای خوزستان و...! شده است ولی موضوع اینجاست که تمامی این بحرانها در کشور اتفاق میافتد اما چون رسانهای نمیشد جالبتوجه نبود منظور از رسانهای نشدن رسانهٔ ملی نیست بلکه همین فضای مجازی و... است. کارکرد پنهان اطلاعرسانی مردم در فضاهای مجازی واقعهای فردی است فرد میخواهد فقط مشارکت کند و هدفش از مشارکت هم امری فردی است مشارکت برای اطلاعرسانی موی دماغ ستاد مدیریت بحران شده است که تا چند سال قبل فقط فضایی بود تا باهم چایی بخورند اما آن چاییخوری با نقد ملت یک تغییر اساسی صورت گرفته است که چطور بیایند توجیه کنند و از سر تقصیرات خودشان بگذرند آنها بهراحتی برای مسئلهای مثل ریز گردهای خوزستان توجیه میکنند که ریز گردها عاملش خارجی است و مردم در قبال این موضوع و توجیه واکنش نشان میدهند که موضوع داخلی است اینکه موضوع داخلی است یا خارجی بحثی جداست رخداد حضور یافت و پاسخ به رخداد توجیه رخداد نیست تا به این وسیله آن را امری عادی جلوه دهند بلکه مشارکت برای مردم آسیبدیده است. در واقعهٔ پلاسکو تمام سعی رسانههای ملی و دولتی و حتی روشنفکران ما این بوده است که برای توجیه رخداد، مقصر را مردم بدانند که با عکس سلفی گرفتن جلوی کمکرسانی را گرفتند و همچنین به قداست دهی آتشنشان بپردازند برای مثال پروفایل تلگرام عدهٔ مدیدی از ملت این بوده است که آتشنشانی عشق است درصورتیکه خیلی احمقانه است که تصور کنیم آتشنشانی عشق است و آن را شغلی برای کسب درآمد و پول ندانیم آتشنشان برای اینکه شکم خانوادهاش را سیر کند برای اینکه از بیکاری حاکم بر جامعه رها شود این شغل را برمیگزیند عشق آن است که بی چشمداشت کاری انجام دهی پس از جهتی به مشکل بیکاری میرسیم و فقر اقتصادی ما را مجاب میکند که به تن به کارهایی دهیم که شاید تخصصی در آن نداشته باشیم. مثالی میزنم مسئلهٔ اعتیاد به مواد مخدر در جامعه همهگیر شده است و تمام مبارزه علیه اعتیاد و ستاد برای پیشگیری آن تشکیل میشود فقر علت اعتیاد نیست بلکه فقر منجر به «نمایان شدن» اعتیاد گشته است یعنی اعتیاد به مواد مخدر همیشه در کشور بوده است اما به علت اینکه ملت به جهت مادی مرفهتر بودند کمتر نشان میداددر وقایع مختلف در چند ماه اخیر در ایران به نظر میرسد مشکل اصلی یک ساختار بینظمی است که در جریان است و همین بینظمیها به ساختار مبدل گشته است. توجیه کردن رخدادها بهواسطهٔ ستاد بحران را میتوانیم در همهٔ وقایع ببینیم یعنی هر راهی برای یافتن مقصر رخدادها و وقایع! نه اینکه بخواهند به حل مسائل و وقایع اتفاق افتاده بپردازند.
شماره 28 دوهفته نامه آیت ماندگار