تهران شهر برج ها در کنار ویلاها، تهران شهر رویاها، تهران شهر خاکستری، تهران شهر فرنگ، تهران شهر پرهیاهو، شهر ماشین و بتن و آهن. تهران پایتخت قجرها، تهران پایتخت پهلوی ها، تهران پایتخت ایران اسلامی. شهری که در ابتدا با دروازه هایی محصور گشته بود و بلندترین ساختمانش بنای شمس العماره بود. تهران شهری که با برنامه ریزی سیاسی غربی ها که پان ایرانیسم را القا می کردند به ناسیونالیسم گروید و رضا شاه که به آلمان ها نزدیک شده بود شهر را به بناهایی با معماری هخامنشی و دوران قبل از اسلام توسط ژرمن ها مزین کرد. شهری که عجولانه همگام با نظرات محمدرضا خواست به دروازه های تمدن بزرگ برسد و گذر از سنت به مدرنیته را ناهمگون و سریع طی نمود و تهرانی که نمادش به برج آزادی تبدیل شد. در تحولات اوایل انقلاب تا ثبات نظام اسلامی، تهران رها گشت ولی بزرگ و بزرگ تر شد. جنگ تحمیلی توانی برای اجرای طرح های پایتخت نگذاشت. پس از جنگ دوران بازسازی آغاز شد. حال تهرانی داشتیم بی سروسامان، بی دروپیکر و شهرداری تهران از هر وسیله ای برای رسیدن به هدف تا به امروز استفاده کرده، فروش تراکم، مجوز بدون مطالعه املاک تجاری و اداری، اجازه انبوه سازی در کوچه های تنگ، تخریب باغ های تهران و ... . حال که به دهه چهارم انقلاب نزدیک می شویم تعجب آور است که چرا شهرداری به فکر هویت بخشی با فرهنگ غنی ایرانی و اسلامی در شهر نیست. هویت بخشی را می توان به دو طریق اعمال کرد. یکی در بناها، میادین، مجسمه ها و زیباسازی شهر و دیگری در لوازم و وسایل و ابزار شهری. در ابر شهر تهران هر روزه شاهد ساخت ساختمان های بزرگ و کوچک، خصوصی و دولتی می باشیم که غیر از اندکی از این بناها هیچکدام هویت خاصی ندارند. مثلا فرودگاه امام خمینی(ره) ساخته شد و در بنای آن هیچگونه نشانی از معماری اسلامی یا ایرانی مشاهده نمی شود و یا ساختمان های وزارتخانه ها و سازمان های دولتی. برای مثال فرودگاه بزرگ دبی که چند سالی است افتتاح شده با آن عظمتش کاملا معماری اسلامی دارد و همینطور در شهرهای دیگر. در تهران مجتمع های تجاری بسیاری وجود دارد و ساخته می شود که جز معدودی از آن ها، اکثرا یا معماری به شدت غربی دارند و یا عاری از هر هویتی هستند. این بی هویتی را می توان در طراحی خیابان ها، پل ها و نظایر آن نیز مشاهده کرد. مسئله دیگر که اهمیت فراوان دارد هویت سازی شهر با ابزار و وسایل و لوازم شهری است. برای مثال شهر لندن با اتوبوس ها، تاکسی ها و باجه های تلفنش شناخته می شود. مسئله وقتی حادتر می شود که تهران روزگاري اين هويت مانند تاکسی هاي نارنجی، اتوبوس های یک دست و باجه تلفن های زرد را داشته اما شهرداری نه تنها هویتی به تهران نبخشیده بلکه آن را بی هویت تر هم کرده. حال شاهد انواع تاکسی ها با رنگ های مختلف، ون های زشت چینی، انواع اتوبوس ها با انواع رنگ ها و انواع باجه های تلفن هستیم. پارک هایمان نه مثل باغ های ایرانی است و نه کاربرد یک پارک مدرن را دارد، حتی رنگ جدول ها بدون مطالعه و بی روح می باشد. هنوز دیر نشده، می توان با استفاده از معماری ایرانی – اسلامی در بنای ساختمان ها، میادین و خیابان ها، ایستگاه ها و پارک ها و یک دست و یک رنگ کردن وسایل حمل و نقل عمومی و بازنگری در طراحی باجه های تلفن، تیرهای چراغ برق، مبلمان شهری و مکان های عمومی و خدماتی، آرامش را حتی در این شهر شلوغ پرهیاهو به شهر بازگرداند.
شماره 5 دوهفته نامه آیت ماندگار