بسیاری از ناظران سیاسی معتقدند جایگاه و اهمیت پست شهرداری در شهری مانند تهران از بسیاری از وزرا و وزارت خانه ها بالا تر و مهم تر است. اینان شهردار پایتخت را رئیس جمهوری در سطحی پایین تر از رئیس دولت می دانند. همین اهمیت است که در سال های اخیر بحث انتخاب شهردار برای کلانشهر تهران را تبدیل به یکی از سیاسی ترین بحث ها در سطح مملکت کرده است. بسیاری معتقد بودند با روی کار آمدن شوراهای اسلامی شهرها و کوتاه شدن دست دولت ها از بحث انتخاب شهردار تهران، بسیاری از این نگرش های سیاسی پایان یافته و انتخاب زمام دار شهری پایتخت در فضایی دور از جبهه بندی های سیاسی رخ خواهد داد. اما دو دلیل عمده باعث شد تا چنین نگرشی حتی با گذشت دوره های متعدد از روی کار آمدن شوراهای شهر، حداقل در تهران رخ ندهد. دلیل اول این بود که شوراهای شهر نیز در نهایت بر آمده از درون جریان های سیاسی عمده فعال در سپهر سیاسی کشور بودند و همواره نگرش سیاسی و حزبی و جناحی بر آن حاکم بوده است. شاید بیراه نباشد بگوییم به طور کل سیاسی ترین شوراهای شهری را می توان در تهران یافت. میزان این سیاست زدگی در این نهاد شهری - مدنی از میزان تعریف شده برای چنین نهادی به مراتب بالاتر است. شورایی که وظیفه اش رسیدگی و نظارت بر امور شهری و پیشبرد درست آن است، گاه آن چنان در بازی های سیاسی و جناحی درگیر می شود که وظیفه اصلی اش تقریبا به تمامی به حاشیه رفته و فراموش می گردد. از این گذشته و به عنوان دلیل دوم باید به بافت شوراهای شهر تهران در سالیان اخیر توجه کرد. شورایی که همواره در هماهنگی کامل با دولت بر سر قدرت، انتخاب شده و رفتار کرده است. در حقیقت می توان گفت نگاه رای دهندگان نیز به این نهاد، نگاهی تماما سیاسی است به همین دلیل همواره شوراهای شهر تهران اکثریت یا حداقل بخش قابل توجهی از اعضای خود را همسو با دولت مستقر می بیند. در چنین فضایی باز آن چه رخ می دهد انتخاب شهردار تهران بر اساس بده بستان های سیاسی و بازی های جناحی است. شاید هم به همین دلیل است که تهران هر روز بی هویت تر، زشت تر، عصبی تر و بلبشوتر می شود. این روزها تهران جای خوبی برای زیستن نیست. این را شهروندانش به وضوح شاهدند. ترافیک سرسام آور، امکانات شهری ناکافی، رشد بی رویه طولی و عرضی و هزار درد بی درمان دیگر که بر سر این کهن پایتخت ایران زمین می آید تنها گوشه ای از معضلات شهری این پیر فرتوت آرمیده بر بستر البرز است. کافی است نم بارانی ببارد تا شهر تبدیل شود به پارکینگی عظیم و آب گرفته. شهری که هیچ مامن و پناهی برای شهروندان خسته از کارش ندارد. جایی که من و شما لحظه ای در آن احساس آرامش کنیم. معلولین اسیران این شهرند. شهری که گذر در خیابان ها و پیاده روهایش حتی برای افراد سالم نیز سخت است، چگونه می تواند مامنی برای معلولین باشد؟ کودکان، فراموش شدگان این کلانشهرند. پارک های محدود با وسایل زهوار در رفته و مستهلک. وجود تفرج گاهی شبیه به شهربازی کودکی های ما که اندک دلخوشی ای بود برای نسل ما که دیگر رویایی است دور. آن شهربازی فرسوده لمیده بر اتوبان کرج هم که این روزها بیشتر جایگاه مرگ است تا تفریح و زندگی. در چنین فضایی است که به نظر می رسد اگر قرار بود انتخاب شهردار تهران با فرمول نگرش های سیاسی و جناحی و از پس اعتماد به شوراهای روی کار آمده شهری به فرمولی مناسب و در خور حال شهر منجر شود تاکنون باید می شد. ادامه این روند به نظر می رسد آزمودن آزموده ای امتحان پس داده و رد شده است. کارنامه شهردار تهران در این سال ها و شهری که هر روز تنگ تر، بی هویت تر و بدشکل تر می شود خود گواه این مدعی است. به نظر می رسد این روزها و هر روز که می گذرد طرفداران انتخاب شهردار به خصوص برای شهری هم چون تهران با رای مستقیم مردم بیشتر می شود. نسخه ای که شاید بتوان گفت اصولی ترین و منطقی ترین راه حل برای برون رفت تهران از این وضعیت نابسامان و تلخ است. انتخاب شهردار به شکل مستقیم و از سوی مردم از دید نگارنده چند نکته مهم در خود دارد. اول این که چنین رویه ای برای انتخاب شهردار، دست دولت ها را از اعمال نفوذهای سیاسی سلیقه ای در امر مدیریت شهری کوتاه می کند. شهرداری که با رای مستقیم مردم شهرش انتخاب شده باشد نیز از پشت گرمی و اعتماد به نفس بیشتری برخوردار است تا شهرداری که با رای دو عضو غیرهمسو با جریان سیاسی مطبوع شان و با هزاران حرف و حدیث روی کار بیاید. شهرداری که مردم انتخابش کنند، به پشتوانه همین پایگاه مردمی می تواند در مقابل هر تهدید و یا نگرش خلاف منافع شهروندان بایستد. انتخاب شهردار به وسیله مردم برای شهروندان آن شهر نیز مناسب است زيرا می توانند شهرداری را که برخلاف مصالح شهری و مصلحت شهروندان عمل می کند را به دموکرات ترین شکل ممکن که همانا رای ندادن در دوره بعدی است تنبیه کنند، آن وقت شاید هیچ شهرداری به خود جرات ندهد کوه و دشت و میراث های تاریخی و فرهنگی شهرش را بفروشد تا به جایش شان ساختمان های بدقواره سر بر آورد. شهرداری که نگاه مردم را بر سر عملکرد خود ببیند، شهرداری که لازم باشد در پایان هر دوره مسئولیت اش رای اعتماد به ادامه فعالیت اش را نه از عده ای درگیر دعواهای جناحی و سیاسی که از مردمی که در آن شهر زندگی می کنند و بسیار بیشتر از مسئولین به معضلات محل سکونت شان واقف اند بگیرد، هرگز به خود اجازه نمی دهد بر خلاف خواست مردمش گام بردارد. شهردار منتخب از سوی مردم هرگز پروژه ای را به دلخواه جناح فکری همسویش، پیش از موعد افتتاح نمی کند که نیک می داند آن که در پایان دوران مسئولیت بر او نظارت می کند و رای به بود یا نبودش می دهد، نه جریان و جناح فکری همسو، که مردمان و شهروندان آن شهر هستند. از این ها گذشته انتخاب شهردار با رای مستقیم مردم بیشترین سود را برای مفهوم و حقیقت وجودی شوراهای شهری به همراه خواهد داشت، که تغییر روند انتخاب شهردار به رای مردم، می تواند شوراهای شهر را به جایگاه حقیقی خود که همانا نهادهای غیرسیاسی شهری- مدنی است برگرداند. شوراهایی که وظیفه اصلی شان نظارت بر عملکرد مدیران شهری و تلاش برای یاری رسانی به آنان به جهت داشتن شهری مناسب زندگی است. وظیفه ای که حداقل در این دوره های متعدد شورای شهر تهران، همواره از اهمیت کمتری نسبت به دعواهای سیاسی و جناحی برخوردار بوده. آن وقت وقتی شوراهای شهر به جایگاه اصلی خود بازگردند، شاید از جذابیت های کاذبش برای سیاسیون بی عمل کاسته شده و فضا برای ورود متخصصین شهری و دلسوزان به این نهاد اجتماعی غیرسیاسی باز و هموار شود. انتخاب شهردار با رای مستقیم مردم، آن قدر مزیت و محاسن دارد که به امتحانش بیارزد. شهر تهران به عنوان پایتخت ایران و یکی از کلانشهرهای جهان، با این روند مدیریت شهری، هر روز بیش از دیروز به سمت قهقرا و نابسامانی پیش می رود. از ما گفتن بود. زیاده جسارت است!
شماره 5 دوهفته نامه آیت ماندگار