رسانه ملی بعد از رویداد فروریختن ساختمان پلاسکو به صورت زنده 6 روز نمای تخریب شده این محل را در شبکه خبر به نمایش گذاشته بود. در رابطه با این موضوع تا به حال جلسههای متعدد نقد و بررسی و همچنین کتب مختلفی نوشتهشده است اما در نظر من خراب شدن پلاسکو یک مسئله است و نمایش 7 روزه مستقیم آن در تلویزیون مسئله دیگر. من در این رابطه اعتقاد دارم که تلویزیون بعد از فروریختن پلاسکو فرایند گزارش از عملکرد بولدوزرها را شروع کرد. ریپورتینگ آف بلدوزر یا گزارش از بولدوزر به چه چیزی گفته میشد؟ ما مدام در اطراف خود در شهر تهران بولدوزر میبینیم. بولدوزرهایی که وظیفه آنها تخریب ساختمان و گودبرداری است. از نظر شهروندان تهرانی بولدوزر پدیده جالبی است. آنها مدام اطراف خود بولدوزرهایی میبینند که در حال ساختوساز هستند. تلویزیون با این کار موضوع شناختهشده «بولدوزر» را دوباره برای مردم بازنمایی کرد و کسی در این میان از خود نپرسید که آیا نمایش این بولدوزرها به معنی نمایش خبری و گزارش موقعیت است؟ آیا ماجرای پلاسکو را باید اینگونه بازنمایی و روایت کرد؟ قطعاً نه.
نکته دوم اینکه پخش مستقیم یک واقعه چقدر برای تلویزیون هزینه دارد؟ آیا پخش 24 ساعته یک برنامه با دوربین ثابت در تلویزیون که برای هر آگهی چندین میلیون تومان پول دریافت میکند هزینه کمی است؟ جواب دادن به این سؤالها نیاز به مطالعه و پژوهش دارد که من هنوز این کار را شروع نکردهام.
این گزارش از بولدوزر برآمده از ساختار شهری تهران است. شهری که دائماً در حال ساختوساز بوده و چشم ما را به حضور بولدوزر عادت داده است. از سوی دیگر این گزارش دهی از بولدوزر تماشای پلاسکو را به سرگرمی تبدیل کرد. آنچه که تلویزیون نشان داد بولدوزری بود که دائماً در حال تحرک است اما اگر این ماشین نبود تصویر ثابت و بدون تحرک آوارهای پلاسکو قدرت ایجاد کردن هیجان نداشتند. در مقابل اما انتظاری که از بولدوزر میرود این است که هر بار با پایین و بالا آمدن شانهاش با خود خبری بیرون آورد. حرکتی که معمولاً هم با خود خبری به همراه نداشت.
بااینحال هیچگاه کسی از خود نپرسید که اصلاً استفاده از بولدوزر چه ضرورتی دارد؟ اگر انسانی زیر آوار زنده باشد با بلدوزر چه چیزی از او باقی میماند؟
من در آواربرداری پلاسکو تنها آواری را میدیدم که بر سر شهروندان تهرانی خراب میشود. طبق گزارشهای مطبوعات سالانه بیش از صد نفر به علت تخریب نادرست در خانههایشان کشته میشوند. هیچکدام از گزارشهای این تخریبها منتشرنشده اما تلویزیون این بار برای سرگرم کردن مردم هم که شده یک آواربرداری را بهصورت زنده نمایش میداد. اگرچه اطلاعی ندارم که آیا این رفتار تلویزیون تعمدی بوده یا الگوی خاصی را مدنظر داشته اما معتقدم این کار یک بازنمایی نبود بلکه این یک واقعیت ساختگی بود که با گذاشتن بولدوزر و دوربین مقابل هم تصاویری را ثبت کردهایم. کاری که ربطی به سوال مردم نداشت. مردم سئوال میکردند که زیر آوار چه کسی و چه چیزی قرار دارد و این اتفاق چرا رخ داده است؟ سئوالهایی که تا حدودی در گزارش ملی پلاسکو که بعد از آن منتشر شد تلاش کردند به بخشی از آن جواب دهند. پخش زنده این رویداد از تلویزیون در نوع خود بدعتی بود که رسانه ملی ما برای اولین بار دست به این اقدام زد. من تا به حال ندیده بودم که یک فاجعه را در کشوری به این شکل گزارش کنند تا بر اساس این گزارش بخواهند القا کنند که در کارشان خیلی دقیق هستند. حداقل به نظر من اینگونه نمیرسد که با پخش مستقیم فاجعه در 6 روز هیچ رسانه تصویری بتواند دقیق بودن خود را نشان داده باشد.
شماره 31 دوهفته نامه آیت ماندگار