کانون نویسندگان ایران طبق اساسنامه مصوبش نهادی است فرهنگی، صنفی و غیرانتفاعی که قرار بود محل گردهام آمدن نویسندگان باشد برای طرح مباحث صنفی و حول محور ادبیات. درواقع نفس تشکیل کانون بهخودیخود و بهعنوان یک طرح خام، بسیار خوب و برای ادبیات داستانی ایران مفید و لازم بود؛ اما درنهایت آنچه از دل این نهاد بیرون آمد جز حاشیه، تقابل مدام با سیستم سیاسی حاکم چه پیش و چه پس از انقلاب و درنهایت سوق دادن ادبیات و نویسندگی به سمتوسوی جریانها و بده بستانهای سیاسی نبود. در حقیقت کانون نویسندگان ایران، آنقدر که در طی سالها بهعنوان یکنهاد سیاسی و درگیر سیاست مطرح شد، هرگز تأثیری در ادبیات ایران نگذاشت و بهعنوان یک صنف و برای پیشبرد ادبیات معرفی نگردید.
تاریخچه تأسیس کانون روشن است. آنچه به قطعیت میتوان گفت و شاید تنها مورد درباره کانون باشد که میشود با قطعیت درباره آن سخن راند همین زمان تأسیس آن است. کانون نویسندگان ایران، در اردیبهشت سال ۱۳۴۷ خورشیدی بهطور رسمی و علنی بهعنوان نخستین تشکل صنفی و دموکراتیک اهلقلم فعالیتش را آغاز کرد. از احمد شاملو، محمود اعتمادزاده، جلال آلاحمد، سیمین دانشور، باقر پرهام، سیمین بهبهانی و اسماعیل خویی بهعنوان مؤسسان اولیه کانون نویسندگان ایران یاد میشود.
در حقیقت و با توجه به جمیع جهات، این گمان نزدیک بهواقع به ذهن متبادر میشود که کانون واقعاً در ابتدا قصد داشت مآمن و نهادی باشد صرفاً برای پرداختن به ادبیات و نویسندگان و اهلقلم، فارغ از نگرشهای سیاسی، اجتماعی، مذهبی و فرهنگی. درواقع کانون بر آن بود که در محفلی دموکراتیک اهلقلم را در حول یکنهاد گردآورده تا به پیشبرد ادبیات کمک شود. نگاهی که باهم زیبایی پس تفکر منجر به تشکیلش، درنهایت در حد یک طرح ذهنی و رؤیایی دستنیافتنی باقی ماند.
اما خیلی زود کانون راه و روشی بر ضد تفکر اولیه تأسیسش را در پیش گرفت. نهادی که قرار بود محیطی دموکراتیک با بیشترین میزان تضارب آرا و صرفاً در خدمت ادبیات باشد، خیلی زود خود محفلی شد برای کوبیدن و انکار تفکر مخالف، ورود غیر ملزوم به بازیهای سیاسی بیحاصل و مکانی برای هجمه به اینوآن.
رؤیای مدینه فاضله واری که قرار بود بهشت موعود نویسندگان و اهالی قلم شود، خیلی زود بدل به مکانی شد در انحصار یک جریان و تفکر خاص که نهتنها خدمت شایانذکری به ادبیات ایران نکرد که خود باعث ایجاد بسیارانی حاشیهسازی، ترور شخصیت و حرکتهای منافی نگرش صنفی و دموکراتیک شد. از بحث اخراج نویسندگان وابسته به حزب توده گرفته تا ورود بیدلیل به بازیهای سیاسی که درنهایت منجر به وقوع تراژدی قتلهای موسوم به زنجیرهای از سوی عدهای خودسر خودفروخته نفوذ کرده به بدنه وزارت اطلاعات شد.
موج تنشها، تشددها و بیانیهها بر له یا علیه یک جریان، فرد یا تفکر، ورود به جلد یک اپوزیسیون سیاسی علیه نظام که هیچ فایدهای جز تنگ شدن عرصه بر ادبیات و فعالان آن نداشت، جبههگیریهای بعضاً متضاد با حتی خواست و اراده مردم بهعنوان مخاطبین اصلی ادبیات و بهطورکلی هنر، تبدیل کانون از مکانی زایا، پوینده و در جنبوجوش به محفلی بسته، تکصدایی و راه ندادن نسل جوان و نواندیش به درون خود، تمام آن چیزی بود که کانون برای ادبیات ایران به یادگار گذاشت.
در این میان وقتی بهنامهای جداشده از کانون مینگریم، وقتی اسامی منتقدین کانون را مرور میکنیم، نامهای بزرگی را میابیم که اگر ادبیات در طی این سالهای پرفرازونشیب توانسته به حیات خود ادامه دهد، نه تمامی که بیشک بخش عمدهای از آن مدیون حضور این افراد است، بیشازپیش پی به بیراهه رفتن کانون میبریم. کانونی که حتی نامهای نامآشنای ادبیات که داعیه دلسوزی برای آن را داشت را نیز نتوانست در خود جایداده و با خود همراه کند.
در حقیقت هرچه بهپیش میرویم، این نهاد که در ابتدا قرار بود محفلی فرهنگی، صنفی و غیرانتفاعی باشد، بیشتر و بیشتر از فرهنگ، حرکتهای صنفی و ادبی خالی و به ورطه سیاست زدگی و سیاسی بازیهای بیحاصل هبوط و سقوط کرد.
کانون نویسندگان ایران در دوران حیات خود، سه دوره عمده فعالیت و زیست دارد. سه دورهای که از برخی جهات باهم متفاوت اما از بعضی زوایا و جهات عین هم است که این خود نشان از جمود فکری و اندیشهای گردانندگان آن دارد. این سه دوره حیاتی کانون را بهاختصار در زیر مرور میکنیم.
اما آنچه اکنون و به نام کانون نویسندگان ایران در حال فعالیت است، بهواسطه بیشمار اشتباهات استراتژیک، جدایی چهرههای سرشناس و مورد وثوق مردمی از آن که اکنون بهعنوان منتقدین سرسخت کانون به شمار میروند و میتوان از آن بین به محمود دولتآبادی و هوشنگ ابتهاج اشاره کرد، دوری کانون از حرکتهای صنفی غیر غرضورزان و دلایلی ازایندست، تشکلی است شبیه به آن مثل معروف شیر بییال و دم و اشکم که اکنون نهتنها تأثیری بر ادبیات و فرهنگ ایران ندارد که بعضاً و بیشتر بهعنوان حاشیهای برای اهلقلم و اندیشه نیز تلقی میشود. کانونی که با رؤیایی شیرین و به جهت کمک به ادبیات پای به عرصه وجود نهاد اما خیلی زود تبدیل به کابوسی برای ادبیات و فعالین آن شد، امروز دوران رخوت، جمود و بیتأثیری خود را سپری میکند. کانون نویسندگان ایران که جز نامی زیبا، هیچ نیست. یک هیچ مطلق!
شماره 6 دوهفته نامه آیت ماندگار