آزار جنسی به عنوان یکی از مصادیق خشونت علیه زنان یکی از مواردی است که مورد توجه خاص قانونگذاران و مدافعان حقوق زنان قرار میگیرد. خشونتی که به دلایل مختلف فرهنگی و اجتماعی معمولا به سکوت برگزار شده و فردآزارگر از مجازات عمل خود در امان میماند.
آیت ماندگار- سازمان ملل متحد در راستای تامین حقوق زنان و کاهش خشونتهایی که در همه جوامع نسبت به زنان اعمال میشود از سال ۱۹۸۱، روز ۲۵ نوامبر معادل ۴ آذر و امسال معادل با ۵ آذر را بهعنوان روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان نامگذاری کرده است.
بنا بر تعریف سازمان ملل متحد، خشونت علیه زنان هرگونه رفتاری است که میتواند منجر به آسیب بدنی، جنسی یا روانی زنان شود. برپایه یکی از بررسیهای سازمان ملل، یک سوم زنان جهان در طول حیات خود مجبور به تحمل خشونت و بدرفتاری میشوند.
آزار جنسی یکی از مصادیق خشونت علیه زنان است که در غالبهای مختلفی از تجاوز جنسی تا تعرض جنسی و خشونت کلامی جنسی رخ مینمایاند. پدیدهای که در تمام جوامع وجود دارد، اما هر چه جوامع سنتیتر باشند بیان آلام جنسی مرتبط با آزارهای جنسی برای زنان سختتر است مسالهای که باعث میشود در بسیاری موارد زنان در برابر آزارهای جنسی سکوت کنند. در کشور ما هم با توجه به شرایط فرهنگی و سنتی کشور زنان از بیان آزارهای جنسی رواداشته نسبت به خود سکوت اختیار کرده و از بیان حقیقت میهراسند این هراس نه تنها به دلیل ترس از دست دادن آبروست بلکه نگاه سنتی نسبت به زن و ترس از مورد اتهام و انگ قرار گرفتن نیز در این ترس نقشی پررنگ را ایفا میکنند.
مونا، زنی که از چاله آزار جنسی به مغاک فحشا افتاد
مونا نیز یکی از زنانی است که قربانی آزار جنسی شده است، آزاری که او را به مرز نابودی و تا ته خط آسیبدیدگی اجتماعی کشانده است. آزاری که اگر مورد توجه خانواده قرار میگرفت و به پای نگاههای اشتباه و سنتهای غلط نادیده گرفته نمیشد امروز او نیز در کنار اعضای خانوادهاش زندگی میکرد.
او در حالیکه ۱۳ سال بیشتر ندارد به عقد پسری ۱۴ ساله در میآید و راهی خانه بختی میشود که جز بدشگونی چیزی در آن نیست. زندگی خوبی را پشت سر میگذارد. تا اینکه پای پسرعمه ثروتمند همسر که به لحاظ سنی میتوانست جای پدر دو نوجوان را بگیرد به خانه آنها باز میشود.
محسن ثروتمند است و با تجربه و مورد احترام همه فامیل، هادی همسر مونا هم برای محسن احترام زیادی قائل است. رفت و آمد محسن به خانه مونا زیاد میشود اوائل دخترجوان به این موضوع اهمیتی نمیدهد تا اینکه کم کم متوجه رفتارهای غیرمتعارف پسرعمه میشود. محسن به بهانههای مختلف هادی را از خانه دور میکند و کارهای مختلفی دستش میدهد و بعد از خروج هادی از منزل به خانه او میرود.
«وقتی متوجه شدم که هادی را به چه منظوری از خانه دور میکند من هم شروع به مقابله کردم، هر وقت که همسرم از خانه خارج میشد به خانه مادرشوهرم میرفتم. وقتی محسن متوجه شد که نمیتواند از این راه وارد شود، شوهر کم سنم را با مواد مخدر آشنا کرد همسرم معتاد شد، او را بهانه تهیه مواد میفرستاد دنبال نخود سیاه و به محض خروج هادی از منزل همراه با هدایای رنگارنگ به خانهام میآمد.»
مونا از این موضوع حس خوبی ندارد و موضوع را با همسرش درمیان میگذارد. به او میگوید چرا محسن باید برای من هدیه بخرد کاری کن که از خانه ما دور باشد. اما هادی به حرفهای همسر ۱۷ سالهاش اعتنا نمیکند.
«کار به جایی رسیده بود که شبها هادی را میفرستاد برای کارهای مختلف و وارد خانه ما میشد میدانستم اگر او را راه ندهم برای خودم بد میشود همه محسن را قبول داشتند، در تمام این مدت حرفهایی میزد که از خجالت آب میشدم. به هر بهانهای به من نزدیک میشد و از زیباییم و اینکه چقدر عاشق من است میگفت. هر بار که به خانهام میآمد سعی میکرد مرا اغوا کند تا با او وارد رابطه جنسی شوم. میگفت تو با من باش من هم کنارت خواهم بود، اما من قبول نمیکردم تا اینکه یک روز که قصد داشت به من دست درازی کرده و بدنم را لمس کند با او درگیر شدم، او را تهدید کردم که آبرویش را میبرم، اما او از هیچ چیز نمیترسید.»
وقتی نقشههای محسن نقش بر آب میشود راه دیگری را انتخاب میکند، به تدریج ذهن خانواده همسر مونا را نسبت به او مسموم میکند به نحوی که برادران و مادر هادی، او را به بهانههای مختلف مورد ضرب و شتم قرار میدهند. در حالیکه هادی هم واکنش خاصی نسبت به این رفتار خانواده از خود بروز نمیدهد.
کم کم مونا به ستوه میآید و در حالیکه بیش از ۱۷ سال ندارد به خانه مادرش رفته و ماجرا را برای خانوادهاش تعریف میکند او به آنها میگوید که محسن به او نظر دارد. اما تنها واکنش خانواده ضربات مشت و لگدی است که به سوی او روانه میکنند و سرآخر هم دست او را میشکنند تا سر عقل بیاید و این آبروریزی را تمام کند. حرف خانواده این بود «تو را با لباس سفید عروسی خانه شوهر فرستادیم و باید با کفن از خانه بیرون بیایی.»
زن نوجوان ناامید از خانواده دوباره به خانه میرود باز هم کتک میخورد و آزارهای محسن هم امانش را میبرد، اما دیگر جرات بیان مشکلش را ندارد از این میترسد که به خودش انگ بزنند. اما بالاخره طاقتش تمام میشود و همراه با دو فرزندش از خانه فرار میکند.
«آواره شدم، از این زیارتگاه به آن زیارتگاه و ازاین شهر به آن شهر میرفتم بلکه سرپناهی داشته باشم. پولی همراهم نبود. جوان بودم و بیتجربه، فرزندانم بیپناه و گرسنه مانده بودند خودم هم نمیخواستم به آن خانه لعنتی برگردم. خیلی درمانده شده بودم تا اینکه فردی با من آشنا شد و متوجه وضعیت بد خودم و بچههایم شد. گفت تو جوان و زیبایی و میتوانی کاسبی کنی اول قبول نکردم، اما وعدههای زیادی داد گفت که اگر کمی کار کنم میتوانم برای خودم سرمایهای جور کنم و شروع به کار کنم. من هم خام و بیتجربه بودم و تخصصی هم نداشتم آنقدر زود ازدواج کرده بودم که فرصت نشده بود مهارتی بیاموزم»
آن فرد انقدر به زن جوان وعده و وعید میدهد که سرانجام پیشنهاد آن فرد را میپذیرد، در این مدت در خانه یک زن پناه میگیرد و چند باری هم دست به تنفروشی میزند. با این کار کمی پول به دستش میرسد. تا اینکه خانواده همسر او را پیدا میکنند.
«وقتی به خانه برگشتم خانواده همسرم من را کتک زدند شدیدتر از همیشه.۲ سال هم درخانه زندانی بودم و تحت نظر خانواده شوهر قرار داشتم و محسن مرتب به من متلکهای بیادبانه میانداخت و همچنان اصرار داشت که از هادی طلاق بگیرم و با او باشم»
در این مدت مونا فرزند سوم را هم به دنیا میآورد از سوی دیگر رفتارهای محسن هم ادامه دارد هادی معتاد است و در دنیای خودش فرو رفته، محسن با مهربانیهای ظاهری بچهها را به خود جذب میکند، تا اینکه در یکی از رفتو آمدهای بیموردش درحالیکه میخواهد پول به بچه بدهد تا برای خودش پفک بخرد اتفاق شومی رخ میدهد. مونا برای اینکه نگذارد این مرد کثیف به فرزندش پول بدهد خودش پول را دراختیار فرزند ۴ سالهاش میگذارد کودک به خیابان میرود و در تصادف با ماشین جانش را از دست میدهد. صحنهای که هرگز از یاد مونا نمیرود.
دوسال از اسارت در خانه میگذرد، مونا ۱۹ ساله دیگر طاقت زندانش را ندارد یک روز وقتی همه خواب هستند از پشت بام خانه فرار میکنند و برای همیشه قزوین را به مقصد تهران ترک میکند. در این مدت هادی هم او را به صورت غیابی طلاق میدهد. بعداز مدتی با مرد دیگری آشنا میشود و صیغه محرمیت میخوانند. همسر جدید معتاد است بعد از مدتی مونا هم درگیر اعتیاد شده و تنفروشی هم میکند، تباهی که ۲۴ سال از زندگیش را به آتش میکشد.
«بعد از مدتی درحالیکه از اعتیاد و وضعیت زندگیام خسته شده بودم با یکی از مراکز کاهش آسیب اعتیاد آشنا شدم در آن زمان ۴۶ ساله بودم، به همسرم پیشنهاد دادم که با هم اعتیاد را ترک کنیم، اما او قبول نکرد و گفت که مواد را دوست دارد. من هم جدا شدم و برای ترک اعتیاد اقدام کردم. حالا هم ۳ سال است که پاک هستم و در همان مرکز کاهش آسیب اعتیاد مشغول کار هستم در این مرکز من خیاطی را یاد گرفتم و مهارت به دست آوردم. هنوزهم عاشق همسر دومم هستم، اما دیگر طاقت اعتیاد را ندارم»
او حالا در سن ۴۹ سالگی هیچ خبری از خانوادهاش ندارد تنها چند سال پیش از پشت یک درخت به نظاره دخترش نشسته که رخت عروسی را بر تن کرده است، اما دیگر نه او خبری از خانواده دارد و نه خانواده از او. با این حال از اینکه در نهایت توانسته زندگیاش را نجات دهد و روی پای خودش بایستد خوشحال است.
مونا میگوید: «اگر زمانی که جوان بودم یکی از این مراکز کاهش آسیب یا مراکزی که به زنان آسیبدیده خدماترسانی میکنند وجود داشت شاید هرگز به راه خطا نمیرفتم، اما آن زمان چنین مراکزی وجود نداشت. از آنجاییکه محسن پول و قدرت داشت میترسیدم که از او شکایت کنم و او خودم را مورد آزار قرار دهد درحالیکه اگر خانوادهام از من حمایت میکردند شاید هیچ یک از این اتفاقات رخ نمیداد آنها تنها وقتی یادشان افتاد دختری دارند که از خانه فرار کردم و میخواستند من را به جرم بیآبرو کردنشان بکشند درحالیکه مقصر اصلی را رها کرده بودند.»
او ادامه میدهد: «هرگز نگذاشتم دست محسن به من برسد، اما چه فایده دست او به من نرسید، اما دست دیگران به من رسید. من به خاطر بیپولی و نداشتن حمایت خانواده ناموسم را گرو گذاشتم و به راه خطا رفتم درحالیه حتی از خانوادهام هم دور شدم، اما درد من این است که چرا خانواده حرفم را باور نکردند. آنها به جای حمایت از من پشتم را خالی کردند و من برای فرار از یک چاله به چاهی عمیق افتادم.»
زنان زیادی درجامعه ما هستند که مانند مونا یا جرات ابراز آزار جنسی تحمیل شده به خود را نداشتهاند یا آنکه بازگو کردن آن نه تنها شرایطشان را بهبود نبخشیده بلکه باعث وخیمتر شدن شرایط زندگیشان نیز شده و خودشان برچسب فساد اخلاقی خوردهاند. به همین دلیل هم بسیاری از زنان سکوت را به بیان حقیقت و رسوان کردن متجاوز یا فردآزار دهنده ترجیح میدهند. قطعا مونا اگر حمایت خانواده و جامعه را داشت امروز در کنار فرزندانش بود و ۲۴ سال از زندگیش را در مغاک اعتیاد و فحشا سپری نمیکرد.
قوانین درحوزه خشونت جنسی علیه زنان نیازمند بازنگری استبا وجود همه این واهمهها، اما اواخر شهریور ماه چیزی شبیه به جنبش «me too» که غرب را به چالش کشید در ایران نیز به راه افتاد. به این معنا که زنان تجارب خود از آزارهای جنسی و تجاوز را در فضای مجازی به اشتراک گذاشتند. در ایران، اما این جنبش از افرادی شروع شد که مورد آزارجنسی فردی به نام کیوان. الف قرار گرفته بودند. البته در این بین پای افراد معروف دیگری نیز به میان کشیده شد که برخی زنان مدعی بودند که از سوی آنان مورد آزار جنسی قرار گرفتهاند. اما این تجربه تازه زنان در ایران برای فریاد زدن تجربه خود از آزار جنسی مسالهای بود که به دلیل ارتباط آن با جامعه حقوقی کشور از سوی حقوقدانان مورد مباحثه و بررسی قرار گرفت.
برای آشنایی با فراز و فرودهای حقوقی رسیدگی به پرونده آزارهای جنسی در کشور با شیما قوشه حقوقدان و وکیل دادگستری به گفتگو نشستیم.
قوشه با بیان اینکه ما در حوزه خشونت با خلاء برخی از قوانین مواجهیم و برخی از موارد پیش بینی شده هم نیاز به اصلاحات اساسی با توجه به شرایط زمانی و زندگی امروزه دارد، میگوید: برخی از مجازاتهای پیش بینی شده در این حوزه هم تناسبی با جرم نداشته و نه باعث تشفی خاطر بزهدیده میشود و نه اینکه باعث عبرت دیگران و اصلاح مجرم میشود. تمام این موارد نیاز به بازنگری و اصلاح توسط قانونگذار دارد.
وی اضافه میکند: مساله مهم دیگر در حوزه خشونت علیه زنان آن است که قانونگذار اثبات این موارد را برعهده زن گذاشته است. در حال حاضر با توجه به رویهای که وجود دارد و این قانون سالهاست مورد استفاده و آزمون و خطا قرار گرفته است مشاهده میکنیم که ایراداتی بر این مساله وجود دارد. زیرا در بسیاری موارد تجاوز و آزار جنسی نسبت به زن در خفا صورت میگیرد لذا اساسا شاهد به عنوان یکی از ادله اثبات دعوای کیفری در چنین پروندههایی حضور نداشته و زن برای اثبات ادعای خود نمیتوان از شاهد استفاده کند، اقرار هم که قاعدتا فرد آزارگر جنسی نسبت به رفتار خود اعتراف نمیکند، به همین دلیل هم بسیاری از این جرایم اثبات نمیشوند؛ بنابراین ضروری است قانونگذار این قوانین را تغییر دهید.
این وکیل دادگستری اضافه میکند: در بسیاری از کشورها در حوزه خشونت علیه زنان صرف ادعای شفاهی زن دلیلی میشود برای شروع تحقیقات از سوی مقام قضایی، اما در کشورما اگر زن تنها ادعا کند که مورد آزار قرار گرفته است از او نمیپذیرند و دلیل میخواهند. البته امروزه بر اساس یک رویه در برخی از جرائم ممکن است چت، صوت و فیلم توسط قاضی پرونده پذیرفته شود، اما این یک رویه است و نه یک قانون و ممکن است همه قضات از این رویه پیروی نمیکنند. این موضوع هم در بحث اثبات جرم نیاز است که در قوانین تغییر کند.
وی درباره نگاه برخی از قضات که قربانی آزار جنسی را به نوعی مقصر بروز جرم میدانند، عنوان میکند: افرادی که درگیر رسیدگی به این نوع پروندهها هستند از قاضی تا مقامات پلیس و حتی پزشک قانونی که قربانی آزار جنسی را مورد معاینه قرار میدهد همگی در همین جامعه زندگی کردهاند و نگاهشان به مقوله زن همان چیزی است که سنتها آموزش دادهاند. یعنی این نگاه وجود دارد که معمولا زن خودش مقصر بوده و نکوهش قربانی هم با این روش انجام میشود که تو نباید رفتاری خاص را داشتی و یا عملی خاص را انجام میدادی یا اینکه مرد است و نمیتواند خودش را کنترل کند تو باید لباس مناسبتری میپوشیدی و... یعنی این افراد هم در همین جامعه رشد کردند و به جایگاهی رسیدهاند که نظرشان صائب است.
قوشه میگوید: زمانیکه زنها در فضای مجازی از تجارب خود درباره آزار جنسی گفتند بسیاری از قربانیان آزار جنسی که روایتهای خود را مطرح کردند مورد قضاوتهایی از این جنس خودت مقصر بودی قرار گرفتند. این که چرا به تنهایی خانه یک مرد رفتهای؟ چرا با او مشروب خوردهای و مواردی از این دست. اخیرا خانمی که مورد آزار جنسی قرار گرفته بود به من گفت که حتی پزشک قانونی که او را معاینه میکرده است هم به او گفته که چرا با آن فرد تنهایی به خارج از شهر رفتهای و خود هم مشکل داشتی و مقصر بودی. ما باید تلاش کنیم که این نگاه سنتی و اشتباه را رفع کنیم که این موضوع مستلزم آموزش درست از سوی آموزش و پرورش، رسانهها و فعالان اجتماعی است.
وی میافزاید: زمانه تغییرات زیادی داشته است و اینگونه نیست که اگر زنی به تنهایی به مطب یک پزشک مرد رفت و مورد آزار قرار گرفت مقصر است و همواره درباره مردها گفته شود که مرد هستند و ذاتشان این است این گفتمان حتی نوعی توهین به خود مردان است. من پروندهای داشتم که ادعای تجاوز یا زنای عنف پذیرفته نشد، زیرا ادلهای هم وجود داشت که به نظر میرسید رغبت نسبت به رابطه جنسی وجود داشته است، اما از آنجاییکه اصل رابطه اثبات شده بود قاضی تنها مرد را به اتهام زنای غیرمحصنه محکوم به شلاق کرد و این نگاه تا حدودی مثبت هم وجود داشت، اما این نگاه هم وجود دارد که گاهی زن به دلیل اینکه پذیرفته با یک مرد مشروب بخورد به شرب خمر محکوم شود به همین دلایل است که بسیاری از زنها درباره آزار جنسی اقدام به شکایت نمیکنند، به ویژه در شهرهایی که کمی هم سنتیتر هستند.
این وکیل دادگستری درباره اینکه تعیین مجازات اعدام برای متجاوز چه تاثیری دررویه بررسی پرونده و صدور حکم از سوی قاضی دارد، خاطرنشان میکند: پروندهای زیادی داشتم که قاضی در دادگاه کیفری میگفت اگر تجاوز را تایید کنم باید حکم اعدام صادر کنم و وبا بهانههایی مانند متجاوز جوان است، اولین بارش است یا پشیمان است سعی میکرد از تایید تجاوز خودداری کند. بدی ماجرا این است که فاصله بین مجازات جرم تجاوز (زنای به عنف) تا جرم رابطه جنسی مادون زنان بسیار زیاد است. یعنی اگر مساله دخول برای قاضی اثبات میشد باید حکم به اعدام میداد و اگر نسبت به این موضوع شبههای وارد میکرد باید رای بر شلاق میداد. یعنی فاصله زیادی بین مجازاتها در این حوزه وجود دارد و قاضی ترجیح میدهد حکم به زندان و شلاق یا حتی تبعید بدهد تا جانی گرفته نشود.
وی تاکید میکند: صدور حکم اعدام برای متجاوز حتی دلیلی است برای اینکه نه تنها قضات و پزشک قانونی در تایید تجاوز احتیاط و سختگیری کنند که حتی دلیلی است برای اینکه بسیاری از قربانیان تجاوز نسبت به شکایت کیفری هم تعلل کنند و به این دلیل که با اعدام مخالف هستند شکایت نکنند. یعنی بسیاری از قربانیان تجاوز با اینکه شرایط بسیار سختی را پشت سر گذاشته و آسیبهای سختی دیدهاند بازهم راضی به گرفتن جان یک انسان نیستند.
این حقوقدان تصریح میکند: اگر چه این مجازات جزو جرائم حدی و گرفته شده از شرع است، اما به نظرم فقه امامیه فقهی است که مختصات زمان و مکان را در نظر میگیرد و پویاست لذا میتواند تغییراتی ایجاد کند که براساس آن فرد متجاوز مجازات شود، اما قاضی و بازمانده از تجاوز به راحتی پیبگیریهای لازم را انجام داده و دیگر از اینکه ممکن است باعث مرگ انسانی شوند نهراسند.
وی درباره احتمال سوءاستفاده و نفوذ تسویه حسابهای شخصی در این جنبش عنوان میکند: از هر موضوع جدیدی میتوان سوءاستفاده کرد و آن را به بیراهه برد، اما این موارد معدودی هم که وجود داشتند نباید دلیلی باشد برای اینکه اصل ماجرا زیرسوال برود. زیرا اصل ماجرا اراده صحیحی بوده است برای اینکه زنان آسیبدیده از تجاوز بعد از سالها سکوت خود را بشکنند و پیگیریهای قضایی انجام دهند. اگر شخص نتواند موارد ادعایی خود را اثبات کند در نهایت فردی که متهم شده است اگر بتواند اثبات کند که این ادعاها برای آزار و اذیت وی بوده است میتواند از طرف مقابل شکایت کند.
قوشه میافزاید: باید این موضوع را در نظر بگیریم که هم از زمان وقوع بسیاری از تجاوزهای مورد ادعا زمان زیادی گذشته است و هم اینکه اگر زمان نگذشته باشد به دلیل نبود ادله اثبات، صرف شکایت شفاهی دلیلی بر شروع رسیدگی قضایی نیست و مقام قضایی خود را ملزم برای ورود به این ماجرا نمیداند و تحصیل دلیل نمیکند. گرچه در این نوع پروندهها موارد زیادی وجود دارد که قاضی به دنبال تحصیل دلیل نیست و بلافاصله، چون دلیلی وجود ندارد قرار منع تعقیب صادر میکند و این شرایط مهیا میشود که شخص متهم به تجاوز علیه قربانی تجاوز شکایت افترا را مطرح کند. این موارد نیازمند اصلاح است.
وی خاطرنشان میکند: در حال حاضر هم بسیاری از زنان به این دلیل که ادله ندارند صرفا برای همراهی با سایرین تجربه خود را روایت کردهاند یا برای اینکه سایر افرادی که توسط یک فرد مورد تجاوز قرار گرفتهاند را بیایند. تواتر روایات میتواند دلیلی باشد براینکه قاضی رسیدگیکننده نسبت به موضوع حساسیت بیشتری نشان بدهد.
این وکیل دادگستری تصریح میکند: اگر قوانین به همین صورت باقی بماند و تغییر نکند این جنبش نمیتواند تاثیری روی رسیدگی به این پروندهها داشته باشد. تنها تاثیر این جنبش میتواند آن باشد که قربانیان تجاوز پی میبرند که تنها نیستند و آسودگی خاطر را تجربه میکنند، اما تا وقتی مطالبهگری در این حوزه جدی نشده و قوانین تغییر نکند چه نحوه رسیدگی به این شکایات و چه قوانین ماهیتی مانند تغییر برخی مجازاتها و جرمانگاری برخی از موارد خشونت علیه زنان این جنبش نمیتواند باعث ایجاد تغییر شود.
وی اظهار میکند: نکته مهم آن است که نباید منتظر تغییر بلافاصله قوانین باشیم، زیرا تاریخ جنبش زنان در ایران نشان داده که گاهی ۲۰ تا ۳۰ سال طول میکشد تا مطالبهای به بار بنشینند یا قانونی تغییر کند آنهم بعد از طی فراز و نشیب بسیار. اما نباید ناامید شد و باید به مطالبهگری به صورت صریح و شفاف هم ادامه داد.
منبع: رویداد24