در طول حدود چهار دههای که از انقلاب اسلامی میگذرد همیشه صحبت از به میدان آوردن جوانان بوده اما در عمل کمترین پایبندی به این شعار دیده شده است. در این چند ماه اخیر و برای چندمین بار، بحث جوانگرایی در بخشهای مختلف دولت داغ شده است که دلیل آن، قولهایی بوده که در این رابطه حسن روحانی در میتینگهای انتخاباتی خود مطرح کرد.
اکنون مردم و مخصوصاً جوانان حامی رییس جمهور منتظرند تا ببینند مردِ اول دولت چقدر پای حرف و قولهای و قرارهای خود خواهد ایستاد. همیشه برای تودههای مردم این سوال مطرح بوده که چرا با وجود اینکه همه کارشناسان سیاسی معتقدند نسل مدیران کشور پیر شدهاند و باید جوانترها بیش از گذشته سکان مدیریت مملکت را به دست بگیرند این اتفاق نمیافتد؟
بیتردید اولین و مهمترین دلیلی که باعث شده تا جوانان باپتانسیل و صاحب فکر همچنان در حاشیه باقی بمانند، علاقه مدیران پا به سن گذاشتهای است که حاضر نیستند پس از سالها کار مدیریتی، میز و صندلی خود را در اختیار جوانترها بگذارند. حب جاه و ریاست، حتی اگر ایمان را به تمام معنا از میان نبرد، ولی اگر در جانی راه یافت، زمینه تباهی آن را فراهم میآورد. از اینرو امام صادق(ع) فکر جاه و ریاست را خطرناک دانسته و چنین شخصی را ملعون میشمارد. وقتی جوانان تحصیلکرده و پرانرژی میبینند نسل اولیهای انقلاب همچنان مدیریت در بالاترین سطوح را حق خود میدانند و هرگز از داشتن این سمتها اشباع نمیشوند، انگیزههای خود را از دست میدهند و به توخالی بودن شعارهایی که در دهههای اخیر راجع به جوانگرایی و کادرسازی گفته شده، پی میبرند. با این شرایط، ارزشها و آرمانها رنگ میبازند و همین اتفاق میتواند در درازمدت ضربهای مهلک به نظام باشد.
عامل دیگری که موجب شده تا جوانان نتوانند جذب بدنه دولت شوند، بیاعتمادی مدیران ارشد کشور است. این مدیران باور ندارند که افرادی با سنینی کمتر از آنها میتوانند روند مدیریتی کشور را به بهترین نحو جلو ببرند و همیشه سعی دارند با محکوم کردن آنها به بیتجربگی راه را برای پیشرفت این قشر ببندند. سوالی که اینجا مطرح میشود اینست که مدیران پا به سن گذاشته کی و کجا به تجربه امروزی رسیدند و آیا حق جوانان نخبه نیست که امروز خود را اثبات کنند؟ بهتر است از آقایانی که همیشه ژست روشنفکری به خود میگیرند و میگویند باید در کشور کادرسازی شود و ما بایستی در قامت مشاوران جوانان آینده ساز خدمت کنیم پرسیده شود که چه زمانی قرار است به این صحبت خود جامه عمل بپوشانند؟ در اینکه اکثر جوانان کشور از تجربه لازم مدیریتی برخوردار نیستند شکی نیست ولی چه افرادی مسبب این روند شدهاند؟ با وجود تمام سهل انگاری که توسط مدیران رده بالای کشور شده، انتظار است که آنان با شجاعت هرچه تمامتر یک بار برای همیشه فضا را برای بدست آوردن تجربه جوانان باز کنند تا در آینده نه چندان دور شاهد تغییر نسلی در سطح مدیران کشور باشیم.
عامل دیگر عدم ظهور و بروز جوانان در سیستم مدیریتی کشور اینست که برخی مدیران حاضر معتقدند که کشور در شرایط بحرانی به سر میبرد و باید با احتیاط امورات را دنبال کرد در حالی که اگر جوانان در راس کار قرار گیرند با وجود خصلت ریسک پذیری بالایی که دارند میتوانند شرایط را به مراتب بدتر از این کنند. حال بهتر است از این مدیرانی که چنین تفکری را در سر دارند پرسیده شود که شرایط امروز حاکم بر کشور حاصل مدیریت چه کسانی بوده و جوانان چه زمانی میتوانند شما را نقد کنند؟
متاسفانه به قدری بازار شعار و عمل نکردن به وعدهها داغ است که دیگر جوانان فکر الگو قرار دادن بزرگترها را به فراموشی سپردهاند و برخی چاره کار را در خروج از کشور میبینند و برخی سرگردانی در داخل را برمیگزینند. شرایط بد زندگی جوانان دهه شصتی موید تصمیمات مدیرانی است که روش و منش خود را تغییر ندادند. در تمام این سالها و در برهههای خاصی از زمان، بحث بکارگیری جوانان مطرح شده و گاهی مدیران ارشد کشور با انتصابهای سیاسی و موردی از جوانان تلاش کردهاند تا از زیر فشار افکار عمومی خارج شوند غافل از آنکه آمار بیش از یک میلیون جوان بیکار تحصیلکرده راه را برای هر سیاسی کاری بسته است.
سخن آخر با رییس جمهوری است که امروز حضورش در قامت مردِ اول دولت را باید مدیون جوانانی بداند که در سالهای 92 و 96 و به امید فردایی بهتر وی را انتخاب کردند. آقای حسن روحانی، جوانان این مرز و بوم منتظرند تا در دوره دوم ریاست جمهوری جنابعالی تغییر نسل مدیران دولت اتفاق بیافتد. دختران و پسران جوان ایران منتظرند ببینند آیا رییس جمهورشان قول بکارگیری جوانان را در بدنه دولت عملیاتی خواهد کرد یا خیر؟ امروز شما رییس جمهور همه مردم ایران هستید و چهار سال دیگر توسط همین مردم قضاوت میشوید و چقدر خوب است که در آینده از شما به عنوان فردی یاد شود که پای تمام قول و قرارهایتان ایستادید. شما در دوره اول ریاست جمهوری خود، مردم را دعوت به سعه صدر کردید و گفتید چون کشور در لبه پرتگاه است محکوم به آنیم که از مدیران باتجربه استفاده کنیم ولی امروز ادامه این صحبتها جایی در بین مردم ندارد و نگاه آنها به تصمیمات سرنوشت ساز شما و همکارانتان است. امید است در ادامه این مسیر پرخطیر عواملی باعث نشود که از شعارهای پیش از 29 اردیبهشت 96 خود منحرف شوید.
شماره 42 دوهفته نامه آیت ماندگار