جریانهایی که تحت عنوان خودسر یا غیرخودسر به عنوان پدیدهای در جامعه ما مشغول به فعالیت هستند به عنوان تندروهای جامعه اعمال ناهنجاری میکنند. همه میدانیم که حرکات این گروهها به نوعی ضدنظام تلقی میشود؛ چراکه با ایجاد این حرکات گروههای خارج از کشور که مخالف نظام هستند به خودشان اجازه میدهند تا آنها هم هنجار شکنی کنند. از سوی دیگر خود همین خودسرها از حاشیه امنی برخوردار هستنند و میتوانند قانون را زیر پا بگذارند و کسی هم با آنها برخورد نمیکند. از هر دو سوی ماجرا میتوان نتیجه گرفت که اعمال خودسرها اعمالی ضدنظام است. آثار و تبعات چنین رفتارهای غیرقانونی هم بسیار گسترده است. شاید از سوی گروه کوچکی انجام شود اما تبعاتش به اکثریت مردم جامعه میرسد. مثلا در روز قدس که همه باید منادی وحدت و انسجام باشند و صدای واحد مسلمانان را به گوش رژیم غاصب صهیونیستی برسانند، در حاشیهاش اتفاقی میافتد که همه اهمیت راهپیمایی روز قدس را زیر سوال میبرد و تحت الشعاع قرار میدهد. در جامعه خودمان تشنج ایجاد میکند و مردم به دو گروه موافق و مخالف تبدیل شده و دو قطبی ایجاد میشود و در بعد خارجی هم وحدت مسلمانان به ویژه وحدت ایرانیان زیر سوال میرود و فضای دو قطبی برایشان پررنگتر از آنچه که هست، جلوه میکند. از اینرو است که باز تاکید میکنم گرچه گروه کوچکی موسوم به خودسرها دست به توهین و تخریب میزنند اما آثار و تبعات آن متوجه همه مردم ایران میشود. بلندگوها، جریانها و تئوریسینهایی که با صحبتهایشان این جریانات را تحریک کرده تا علیه مسئولین کشور دست به توهین و تخریب بزنند، به خودشان اجازه میدهند خود را حق مطلق دانسته و دیگران را ناحق بخوانند. آنها فکر میکنند برای رسیدن به اهدافشان باید بیایند دست به اقدامات حذفی بزنند. واقعیت آن است که اگر یک سلسله از تئوریهای تندروها نباشد که این گروهها را نسبت به حملات خودسرانه تهییج کنند این دو قطبیها ایجاد نخواهد شد. یک سری نظریه پردازان به ویژه در بخش تندرو اصولگرایان این رفتارها را تئوریزه میکنند اما با آنها کمترین برخوردی نمیشود و این در حالی است که همان لحظه با جریان دیگری که انتقاد سالمی هم داشته برخورد قهری شدیدی میشود. در کنار هم قرار دادن این دو برخورد برای مردم عجیب است و خود همین موضوع وقتی ادامه پیدا میکند به دو قطبی شدن جامعه دامن میزند. نباید فراموش کنیم که حاشیه امنی که آنها در خودشان احساس میکنند باعث میشود تا به کارهایشان ادامه دهند و حتی تشویق شوند. من فکر میکنم که راه حل مبارزه با این تندرویها این است که یک اجماع کلی علیه این قانون شکنیها ایجاد شود. همه دستگاهها باید احساس مسئولیت کنند و دستگاههای لازم وارد برخورد قانونی با این موضوعات شوند و خود تئوریسینهای تندرو هم متوجه شوند که اعمالشان برخلاف منافع ملی و به ضرر نظام است. آنها در ظاهر فکر میکنند که از نظام دفاع میکنند اما در واقعیت ضربهای غیرقابل جبران میزنند و بدترین موانع را برای رشد و توسعه نظام انجام ایجاد میکنند. باز هم تاکید میکنم کسانی که پشت این حرکتها هستند بدترین ضربه را به کشور و جامعه وارد میکنند. اگر اینها قانع شوند که چه ضربهای به کشور میزنند به طور طبیعی دست از کارشان بر میدارند و یا دیگر آن حاشیه امن را ندارند. اما تا وقتی که این حاشیه امن برایشان وجود داشته باشد، خشونتها و تندرویها هر روز به یک نوعی ظهور و بروز پیدا میکند.
شماره 36 دوهفته نامه آیت ماندگار