- جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳2024 November 22

دو هفته نامه آیت ماندگار

سرمقاله
یادداشت
اتحاد شوم دلواپسان و براندازان!

اتحاد شوم دلواپسان و براندازان!

علی شاملو / روزنامه‌نگار
به خودمان باختیم!

به خودمان باختیم!

محمد فتحی‌زاد / روزنامه‌نگار
«آیت ماندگار» رسانه‌ای همراه با زمان

«آیت ماندگار» رسانه‌ای همراه با زمان

مهدی آیتی / نماینده ادوار مجلس
گزارش
فايده باوری چيست؟

فايده باوری چيست؟

گروه فرهنگ و اندیشه
چرا رویای 92 بدل به کابوس 99 شد؟

چرا رویای 92 بدل به کابوس 99 شد؟

امیرحسین امیرفیض / روزنامه‌نگار
همدستی ترامپ و کرونا!

همدستی ترامپ و کرونا!

جهانگیر مصلی / خبرنگار
کد خبر: ۸۷۵
تاریخ انتشار: ۱۹:۱۳ - ۲۵ خرداد ۱۳۹۷ - 15 June 2018
اعتماد نیاز دولت و ملت

جامعه مدنی در توسعه پایدار

گروه سیاسی
ضعف جامعه مدنی و نبود احزاب قوی و قدرتمند، فضا را برای افراد و جریان‌هایی فراهم می‌کند که با سوار شدن بر موج شکاف‌ها و نارضایتی‌های مردم و طرح شعارهای عوام فریبانه، تیشه به ریشه دموکراسی و نهادهای برخاسته از آن می‌زنند.
با روی کارآمدن دولت اعتدال گرا بار دیگر طبقه متوسط به جایگاه واقعی خود نزدیک شد. این در حالی بود که طبقه متوسط دچار ضعف و تنزل شده و از جایگاه واقعی خود دور شده بود. با این حال به نظر می‌رسد دولت باید عزم خود را برای تقویت هر چه بیشتر طبقه متوسط جزم کند تا این طبقه از نقش حاشیه‌ای خارج شود؛ زیرا طبقه متوسط پیشران توسعه جوامع بوده و نقش بی بدیلی در پویایی جامعه مدنی دارد.
به باور تحلیلگران، بهشت تفکرهای عوامگرایانه یا پوپولیستی جایی است که جامعه مدنی و احزاب شکل و انسجام پیدا نکرده‌اند یا ضعیف هستند. در واقع نگرش‌های عوامگرایانه زمانی شکل می‌گیرد که امکان خردورزی در جامعه مسدود یا اندک شده باشد و امکان بروز احساسات، عواطف، قراین و منافع آنی شدت یافته و جامعه دچار نوعی نابسامانی باشد.
در چنین شرایطی است که به جای حل و فصل مشکلات و ارائه راهکار، تنها ایجاد شبهه و کوبیدن بر طبل ناامیدی، میدان دار عرصه اجتماعی و سیاسی می‌شود. در این میان شبکه‌های اجتماعی نیز به دلیل گسترده بودن اطلاعات و مشخص نبودن صحت و سقم برخی اخبار و مطالب فضای مناسبی را برای عوامگرایان فراهم ساخته و آنها با استفاده از این شبکه‌ها سعی می‌کنند افکار عمومی را به سمت خود بکشانند.
پربیراه نیست اگر بگوییم در چنین شرایطی تقویت و بسط جامعه مدنی می‌تواند تا حدودی جامعه را از افتادن در دام عوامگرایان بازدارد. مشارکت سیاسی و اجتماعی بالای توده‌های مردم، بالا بودن فهم و شعور سیاسی جامعه، قانونمداری، تحرک سیاسی و اجتماعی، وجود فضای باز سیاسی، عدم تمر کز قدرت، نقد پذیری منابع قدرت، رقابت سیاسی سالم، وجود فضای دمکراتیک و تکثر گرائی از مؤلفه‌های جامعه مدنی هستند. همانگونه که پیشتر گفته شد شکل گیری این خصایص مستلزم ایجاد بسترهای مناسب در جامعه است.
همچنین تقویت جامعه مدنی، پاسخگویی را به امری متداول مبدل می‌سازد؛ به این معنی که افراد و جریان‌های سیاسی به دلیل حس نظارتی که بر رفتار و رویکردهای آنان وجود دارد، سعی می‌کنند که به سمت فساد گرایش پیدا نکنند. بنابر این تقویت جامعه مدنی جایگاه برجسته‌ای در فسادزدایی در جوامع بشری دارد.
توجه به این نکته ضروری است که پایگاه اصلی جامعه مدنی در میان طبقه متوسط است؛ زمانی که طبقه متوسط به دلایل اقتصادی و سیاسی آسیب‌پذیر یا خیلی ضعیف می‌شود، آن گاه ریزش و گرایش آن به سمت رویکردهای عوامگرایانه بیشتر می‌شود. تقویت طبقه متوسط به عنوان موتور توسعه می‌تواند مانع افتادن جامعه دردام عوامگرایی شود. طبقه متوسط نقشی سازنده، آگاهی بخش و متعادل کننده دارد. در این میان نخبگان جامعه نیز بیشتر در لایه‌های مختلف طبقه متوسط کارویژه مهمی دارند. بدون توجه به نقش این طبقه توسعه نه شدنی است و نه اثر گذار.
البته یکی از اصلی‌ترین آسیب‌های نهادهای مدنی در جامعه ما این است که هر چند شکل می‌گیرند، اما همچنان نابالغ و به صورت توده وار و بدون سازمان و به شکل ژله‌ای باقی می‌مانند. دولت بنیادبودن از دیگر آسیب‌هایی است که برخی نهادهای مدنی به آن مبتلابه شده‌اند. از طرفی دیگر نیز کوتاه مدت بودن جامعه، پایین بودن سطح تحمل، مدارا و گفت وگو خود عاملی برای گسترش نیافتن جامعه مدنی در ایران است.
تجربه ثابت کرده که در صورت وجود نهادهای مدنی نحیف و اثر اندک نهادهای نظارتی در کوتاه مدت اعتماد عمومی کاهش یافته و در بلند مدت بر کارایی نظام‌های اداری، مشروعیت نظام سیاسی و مطلوبیت نظام فرهنگی و اجتماعی اثرهای نابهنجاری برجای گذاشته و در نهایت جامعه را به سمت افول خواهد کشاند.
از آن جایی طبقه متوسط پرچمدار عقلانیت و اعتدال در جامعه است و بار توسعه بیشتر بر عهده این طبقه است، گریزی جز تقویت طبقه متوسط و جامعه مدنی نداریم.

پیوند سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی
گسترش اعتماد عمومی در سایه توجه به سرمایه‌های اجتماعی، همدلی و مسئولیت پذیری اجتماعی را به همراه می‌آورد. در مقابل بی اعتمادی در جامعه منجر به تضعیف تعهد اجتماعی و کمرنگ شدن هویت اجتماعی و ملی می‌شود.
برخی رخدادها موجب کاهش اعتماد در فضای عمومی جامعه می‌شود. این بی اعتمادی در تنگناهای معیشتی، نوسان‌ها و افزایش نابسامانی‌های فرهنگی و اجتماعی و حتی برخی بی اخلاقی‌های سیاسی را در جامعه تشدید می‌کند و شهروندان را به سمت منافع فردی سوق می‌دهد.
بر این اساس به نظر می‌رسد توجه به سرمایه‌های اجتماعی و تقویت اعتماد مساله ای مهم است؛ زیرا کم توجهی و بی توجهی به نقش سرمایه‌های اجتماعی و اعتماد عمومی جامعه را دچار زوال می‌سازد.
حجت الاسلام حسن روحانی شامگاه چهارشنبه ۹ خردادماه در دیدار با اهالی فرهنگ و هنراستفاده از قدرت فرهنگ، زبان هنر و هماهنگی و همصدایی را زمینه ساز پیروزی مردم دانست و با بیان اینکه اصحاب فرهنگ با زبان هنر و قلم، واقعیت‌ها را برای مردم تبیین می‌کنند، تاکید کرد: امروز به سرمایه اجتماعی، اعتماد بیشتر به یکدیگر و امید به آینده ایران نیاز داریم.

در این زمینه به ذکر چند نکته می‌پردازیم؛
۱- سرمایه اجتماعی به پیوندها و ارتباطاتِ میان افراد جامعه به عنوان منبع باارزشی اشاره دارد که با خلق هنجارها و اعتماد متقابل، موجب تحقّق اهداف جامعه می‌شوند. شناخت سرمایه‌های اجتماعی در بخش‌های گوناگون و نحوه بهره برداری از آنها، وظیفه‌ای است که باید مسئولان و مدیران جامعه با تلاشی بیشتر، به آن بپردازند و دلایل متروک ماندن بعضی از سرمایه‌های اجتماعی را بیابند و سعی در گسترش، حفظ و توسعه آن داشته باشند.
سرمایه اجتماعی زیربنای توسعه فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی هر جامعه است و منبع شکل گیری اساسی گروه‌های اجتماعی محسوب می‌شود؛ گروه‌هایی که توسعه هر جامعه به آنان وابسته است.
به باور صاحبنظران اهمیّت سرمایه اجتماعی در توسعه اقتصادی در یک جامعه تا اندازه‌ای است که می‌توان آن را در شکوفایی اقتصاد تمام جوامع توسعه یافته به طور آشکاری مشاهده کرد. در واقع سرمایه‌های اجتماعی در اقتصاد هر کشوری نقش مهمی در اعتمادپذیری میان نیروهای انسانی برای رسیدن به اهداف اقتصادی جامعه دارد.

۲- اعتماد عمومی، حس پذیرش سیاسی و اجتماعی در جامعه را افزایش می‌دهد که همین جامعه پذیری سیاسی نوید بخش مشارکت حداکثری می‌شود؛ افزایش مشارکتی که فضایی سرشار از همدلی و نشاط را به بار می‌آورد. از این رو یکی از عوامل ایجاد اعتماد، گستراندن دامنه اعتماد سیاسی است. به عبارتی دقیق‌تر اعتماد عمومی از سرمایه‌های راهبردی هر نظام سیاسی است؛ بر این اساس، یکی از چالش‌های عمده فراروی دولت‌ها، «مدیریت اعتماد عمومی» است.
در واقع اعتماد مهمترین انگیزه‌ای است که افراد را به داشتن ارتباطات دوسویه یا چندسویه تشویق می‌کنند. انسان‌ها به همدیگر اعتماد می‌کنند تا ارتباط برقرار کنند و به این باور برسند که بدون همکاری، مشارکت و همفکری کاری از پیش نخواهند برد. بسیاری از متفکران، اعتماد را حسی می‌دانند که منجر به تعاون و همکاری می‌شود و فقط در این صورت است که انسان‌ها در عین داشتن تفاوت‌ها، قادر به حل مشکلات خواهند بود.

۳- از اصلی‌ترین زمینه‌های ایجاد و انباشت اعتماد عمومی، توجه به سرمایه‌های اجتماعی است. از این رو گسترش اعتماد عمومی در سایه توجه به سرمایه‌های اجتماعی، همدلی و مسئولیت پذیری اجتماعی را به همراه می‌آورد. در مقابل بی اعتمادی در جامعه منجر به تضعیف تعهد اجتماعی و کمرنگ شدن هویت اجتماعی و ملی می‌شود. همچنین، این بی اعتمادی به سطح روابط میان فردی کشیده شده و نتیجه‌ای جز، کوچک شدن روابط بین شهروندی و در نهایت انزوای اجتماعی ندارد.
تحقیقات جامعه شناسان حاکی از آن است که اگر زمانی اعتماد اجتماعی تحت تأثیر عوامل مختلف دچار فرسایش شود، نظم و انسجام اجتماعی نیز با چالش‌هایی مواجه می‌شود.

۴- تجربه ثابت کرده کشورهایی که سیاست اجتماعی را به طور جدی در دستور کار خود قرار داده‌اند، مسیر توسعه را هموار کرده و از سرمایه‌های اجتماعی خوبی برخوردارند. بر این اساس نظام‌های سیاسی می‌کوشند تا با برآورده ساختن مطالبات بخش‌های مختلف جامعه بر مقبولیت خود افزوده و پایه‌های مشروعیت خود را تقویت کنند؛ زیرا نادیده گرفتن مشکلات به حق و درست بخشی از جامعه در کوتاه مدت از اعتماد عمومی کاسته و در بلند مدت بر کارایی نظام‌های اداری، مشروعیت نظام سیاسی و مطلوبیت نظام فرهنگی و اجتماعی اثرهای نابهنجاری بر جای گذاشته و در نهایت جامعه را به سمت افول خواهد کشاند.

۵- بهبود شرایط اقتصادی و رفاهی خانواده‌ها، اعمال سیاست‌های اجتماعی و اقتصادی سازنده، تاکید بر ضرورت استقرار رویکرد مدیریت مشارکتی در سازمان‌ها و نهادها برای ایجاد ضرورت‌های نهادی توجه به آرای عمومی و رضایت افراد جامعه، کاهش تصدی گری دولتی، طراحی منشور سرمایه اجتماعی، فراهم کردن فرصت توسعه فعالیت‌های مدنی، افزایش نظارت و کنترل بر عملکرد نهادها برای ممانعت از شکل گیری فساد از جمله اقداماتی است که می‌توانند سرمایه‌های اجتماعی را به لحاظ فردی و اجتماعی بهبود بخشند.

۶- همانگونه که رییس جمهوری یادآور شد استفاده از قدرتِ فرهنگ، زبانِ هنر و هماهنگی و همصدایی می‌تواند نقش برجسته‌ای در اعتمادافزایی و امید به آینده ایفا کند.
بر این اساس به نظر می‌رسد هنرمندان، نخبگان و روشنفکران می‌توانند در تقویت اعتماد و همدلی اجتماعی رویکرد سازنده‌ای داشته باشند. اگر هنرمندان و روشنفکران بتوانند با شناخت جامعه غیاب خود را آسیب شناسی کنند و به جامعه بازگردند می‌توان امیدوار بود که شاهد تقویت سرمایه‌های اجتماعی باشیم. از آنجایی که حضور سازنده هنرمندان و روشنفکران و نقش فرهنگی و اجتماعی آنان می‌تواند تصمیم گیری و تصمیم سازی را تسهیل کند، ساختار نیز باید جایگاه آنان را جدی بگیرد.

بی‌اعتمادی چرا؟
«اعتماد» اصلی‌ترین بنیان شکل گیری پیوندهای فردی و اجتماعی در هر جامعه‌ای به شمار می‌رود. رابطه دو سویه‌ای که اگر در آن رگه‌های اطمینان جریان نداشته باشد، کم دوام بوده و با فراز و نشیب‌های فراوان به پیش خواهد رفت.
پیش‌ترها وعده و سخن یک بازاری یا معتمد محل سند محکمی بود که بسیاری بر آن تکیه کرده و امور اقتصادی یا معنوی خود را به پیش می‌بردند. موضوعی که اکنون کمتر با آن روبه رو می‌شویم. روابط اجتماعی، شغلی، خانوادگی یا دوستانه چنان به سوی بی اعتمادی سوق یافته است که حتی در روابط با نزدیکان درجه یک نیز شکاف اعتماد به روشنی به چشم می‌خورد چه رسد به روابط در دایره دوستان و آشنایان.
به راستی چه بر سر اعتماد و باورمندی ایرانیان آمده است؟ چرا دیگر مشتری سخن و قسم فروشنده را باور نمی‌کند؟ چرا برادر نمی‌تواند به برادر خود در یک معامله اقتصادی اعتماد کند؟ عامل نزول اعتماد در روابط عمومی و افقی در جامعه چیست؟ چرا میزان اعتماد مردم به وعده مسئولان یا نمایندگان خود کاهش یافته است؟
اعتماد عمومی به عنوان اصلی‌ترین سرمایه‌های اجتماعی، جامعه را در مسیر توسعه یافتگی قرار می‌دهد به گونه‌ای که رشد مفاهیمی چون امید، مشارکت و رضایت مندی، فضای سالم‌تر و پویاتری را در جامعه برقرار خواهد ساخت.
بنابر اذعان جامعه شناسان و روانشناسان و پژوهش‌های صورت گرفته اوضاع اعتماد عمومی در جامعه چندان مطلوب نیست. نگاهی به روابط اطراف خود به خوبی این ادعا را ثابت می‌کند.
نزول سرمایه‌ای به نام اعتماد عمومی هزینه‌های اجتماعی، فرهنگی و حتی اقتصادی به جامعه ایران تحمیل کرده است به گونه‌ای که برای انجام فعالیت ساده‌ای که پیشترها بر پایه قول و کلام صورت می‌پذیرفت باید ضمانت‌های اجرایی، وثیقه و قراردادهای قانونی محکمی ارائه شود. از هم گیسختگی روابط اجتماعی، رشد فردیت، انزواطلبی، افسردگی، غلبه ابهام و تردید بر پیوندهای اجتماعی و فردی و بسیاری عادت‌های ناپسند دیگر از پیامدهای کاهش اعتماد در جامعه به شمار می‌رود.
اعتماد دارای ابعاد گوناگونی است؛ اعتماد مردم به یکدیگر، اعتماد مردم به حکومت و بالعکس، اعتماد نهادهای حکومتی به یکدیگر. خدشه در هر یک از آن‌ها، بر سایر بخش‌ها نیز اثرگذار خواهد بود. در جامعه‌ای که اعتماد مردم به مسئولان و حکومت در آن کم رنگ شود، نهادهای حقوقی و رسمی اثرگذاری خود را از دست خواهند داد و این بی اعتمادی مردم به مسئولان در رفتارهایی مانند فرارهای مالیاتی، دوری از انجام وظایف شهروندی، پرهیز از سرمایه گذاری‌های داخلی، مهاجرت، اخلاس، کاهش وحدت ملی، بی توجهی به مصالح جمعی و سقوط قانون مداری بروز می‌یابد.
کاهش اعتماد عمومی میان مردم نیز باعث رواج رفتارهایی چون دروغگویی، بی حرمتی، عدم تحمل دیگران، زورگویی، خودشیفتگی، خودنمایی، عدم تحمل دیگران یا کلاهبرداری های اقتصادی خواهد شد.
به گفته جامعه شناسان، در این شرایط کنشگران اجتماعی به دلیل نبود اعتماد اجتماعی به یکدیگر آسیب رسانده و نظام اجتماعی و فرهنگی را به سوی تخریب هدایت می‌کنند. در همین شرایط میزان احترام، همبستگی و دگردوستی نسبت به اقلیت‌ها مانند بیماران، اقشار محروم و فقیر، افراد ناتوان با قابلیت‌های کمتر اجتماعی یا حتی اقلیت‌های نژادی، قومی و دینی رنگ می‌بازند و جای خود را به رفتارهایی چون توهین و خودبرتربینی خواهد داد.

شماره 57 دوهفته نامه آیت ماندگار
نظرشما
شعرخوانی
کارتون
بدون شرح!

بدون شرح!

معمر اولچای
آخرین اخبار