کارشناسان رسانه در گفتوگو با «آیت ماندگار» از چرایی سرمایهگذاری بیگانگان روی شبکههای فارسی زبان میگویند
آیت ماندگار- طی سه، چهارماه گذشته، شبکه فارسیزبان ایران اینترنشنال را بیش از دیگر شبکههای مشابه خارجی میدیدهام؛ برنامههای خبری و غیرخبریاش را؛ مستندهای اجتماعی، سیاسیاش را؛ ولهها، آنونسها و تیزرهای معرفی و اهدافش را.
این توجه نسبتاً روتین و درازمدت، صِرفِ تماشا نبود چون بازخوردهایش را نیز در اینجا و آنجای جامعه ایرانی دنبال میکردم. هم تعقیب بود و هم تولید پرسش.
در این جستوجو و پیگیری، سراغ طیف مخالفِ هرچه رسانه فارسیزبان ماهوارهای نرفتم که اساساً بنیاد فعالیتهای چنین شبکههایی را براندازانه میدانند و همکاری با چنین شبکههایی را مصداق همکاری با دشمن خارجی، بلکه سراغ نگاههایی رفتم که در جامعه ایران زندگی میکنند و نگاهی نقادانه و روشنگرانه نسبت به محیط پیرامونی (پیرامون به مفهوم گستره ایران و جهان) دارند. اگر هم برایم در فرم برنامهسازی و کیفیت اجرا (ویترین) این شبکه تلویزیونی تولید پرسش شد، برای دریافت پاسخ، سراغ استاد و مدرس گویندگی و اجرا و گزارشگری در ایران رفتم که از او (محمدحسین سروش) در باب این جلوههای برنامههای تلویزیون موردنظر و میزان تاثیرشان بر مخاطب ایرانی ساکن وطن بشنوم. در نگاه به درون و متن و محتوای برنامهها هم سراغ تنی چند از جامعهشناسان و کارشناسان حوزه ارتباطات و رسانه (مانند احمد بخارایی، جامعهشناس، غلامرضا آذری، مترجم، محقق و مدرس ارتباطات و رسانه، آرش محبی، روزنامهنگار و نویسنده کتاب برند رسانه که بعد از مصاحبه متوجه شدم تازگیها از ایران خارج و مقیم کانادا شده، مینو بدیعی، روزنامهنگار و از اهالی ارتباطات و رسانه) رفتم و از ایشان از کم و کیف محتوایی شبکه ایران اینترنشنال پرسیدم و از علت مخاطب داشتنش و حتی پرسشهایی درباره سرمایهگذاری و حامیان مالی ایران اینترنشنال طرح کردم که برای خیلیها ممکن است مجهول و توام با تردید و علامت سوال باشد و ارتباط آن حمایتها با کیفیت مدیریت و برنامهسازیهای این شبکه و از آن طرف، مخاطبان ایرانی و نیازهای رسانهایشان.
وقتی حرف از سرمایهگذاران و حامیان مالی این شبکه به میان میآمد، اکثر مصاحبهشوندگان در نکتهای مشترک بودند. اینکه هیچ رسانهای برای رضای خدا موش نمیگیرد! تنها کسی که در این مصاحبهها در جستوجوی نسبت رضایت خدا و گرفتن موش نبود، دکتر احمد بخارایی بود. وی بیش از هرچه، وارد محتویات و بده و بستان اطلاعات این شبکه ماهوارهای شد و خود را کارکردگرا معرفی کرد و گفت اگر این رفتار کارکردگرایانه را همین صداوسیمای جمهوری اسلامی میداشت یا داشته باشد، مشکلی با این رسانه ندارم. شرح این گفتوگوهای متنوع را در این گزارش میخوانید.
از سویی وقتی دنبال ربط دادههای حتی گاه راست و درستِ ایران اینترنشنال با بودجه اختصاص داده شده این شبکه بودم، یاد آن بحثهای اولِ انقلاب میافتادم که حاکمیتِ نوپای وقت، در تقابل با منتقدان و مخالفانش فکتی از امام علی میآورد و میگفت: «کلمه الحق، یراد به الباطل»، به این مفهوم که رقبا و مخالفان و منتقدان و رسانههایشان ممکن است حرف راست را بزنند، اما اراده باطلی دارند!
در نگاهی به سیمای پریشانحال و خسته جامعه ایرانی، بهنظر میآید طیف گستردهای از جامعه، این سالها (بهخصوص از سال ۹۶ به این سو) ارتباط و اعتمادشان با ساختار نظام و بلندگوهای مختلف همچون صداوسیما قطع است و بهجای آن، همین طبقه متوسطِ فرودستشده در حال تولید و مصرف دادهها در شبکههای پرنفوذ اجتماعی و همچنین در حال تماشای شبکههای فارسیزبان ماهوارهای از جمله، همین ایران اینترنشنالاند.
نگاه پرسشگر، نه نگاه تسلیم دادههایشان. نوعی نگاه همراه با مقایسه تطبیقی دادههای رسانههای بیرونی و داخلی که بدینوسیله از لابهلای یافتههای اینجا و آنجای خود، بهطور تقریبی به واقعیات محیط پیرامونی خود واقف شوند و سرشان کلاه نرود.
دکتر غلامرضا آذری، محقق، مترجم، مدرس و تحلیلگر مسائل اساسی حوزه رسانهها، فرهنگ و جامعه که این سالها بیشترین تمرکز و فعالیت حرفهایاش بر ترجمه آثار پیشگامان و متاخران عرصه ارتباطات در جهان است و ترجمههایی همچون «زندگی و اندیشه پیشتازان علم ارتباطات» اثر ویلبر شرام و «تاریخ تحلیلی علم ارتباطات» اثر پروفسور میچل راجرز دارد، وقتی در محضرشان از مواجههاش با شبکه ایران اینترنشنال میپرسم که این شبکه فارسیزبان بیرونی را چطور میبیند و اینکه آیا فکر میکند در ایران، مخاطب دارد یا نه، دیگر اینکه اگر پیگیر برنامههای این شبکهاید، نگاهتان نسبت به سرمایهگذاران و حامیان مالی ایران اینترنشنال چیست و بالتبع از تاثیرش بر روند مدیریت این شبکه بگویید، گفت: خیلی تلویزیون نمیبینم. اگر بخواهم خبری را یا تحلیلی را دنبال کنم از طریق وبسایتها مییابمشان. بنابراین خیلی دنبال نمیکنم که ایران اینترنشنال چهکار دارد میکند. معتقدم که این شبکهها (بیبیسی و ایران اینترنشنال و...) همدیگر را تکمیل میکنند. پشتوانه یکدیگر هستند. اصلاً بهتر است بگویم همدیگر را تقویت میکنند.
این شبکه ایران اینترنشنال را که میگویید، در ایران، مخاطب دارد، ولی درباره آن بحث حمایت مالی و اختصاص بودجه برای این شبکه، هیچ رسانهای را در دنیا پیدا نخواهید کرد که حمایت مالی نشود. از آنطرف هم آدم گرسنه تن به هر کاری میدهد.
وقتی از آرش محبی، روزنامهنگار و نویسنده کتاب برند رسانه درباره شبکه ایران اینترنشنال میپرسم که این شبکه را چطور میبیند، میگوید: درباره زمینههای پیدایش و جایگاه و معنای برند شبکه ایران اینترنشنال باید به تغییرات کمی و کیفی مخاطبان رسانههای فارسیزبان بیش از همه توجه کرد.
منظور از تغییرات کمی، گسترش بازار مخاطبان این دست از رسانههای فارسیزبان است که دلیل اصلی آن، ضعف روزافزون رسانههای داخلی در پوشش نیازهای خبری و تحلیلی مخاطبان داخل کشور است. به عبارت دیگر رسانههایی مانند ایران اینترنشنال همچون سایر رسانههای فارسیزبان خارج از کشور از بازار مخاطبان داخل ایران بهره میبرند. در تحلیل ریزش مخاطبان رسانههای داخل کشور به سبد مخاطبان رسانههای فارسیزبان مانند ایران اینترنشنال باید گفت رسانهای مانند صداوسیمای جمهوری اسلامی، علیرغم همه هزینهها و توجهها، اما به لحاظ مدیریتی و سیاستگذاریهای کلان بهگونهای بوده که بسیاری از مخاطبان تصور میکنند این رسانه بیش از هر چیز به منافع بخش محدودی از جامعه فکر میکند و به اصطلاح در ماموریت خودش برای رفع نیاز و ایجاد ارزش برای مخاطبانش شکست خورده تلقی میشود.
تکلیف رسانههای مکتوب از جمله روزنامهها نیز تقریباً چند سالی هست که مشخص شده و تقریباً هیچ جایی در بازار مخاطبان رسانههای فارسیزبان داخلی و خارجی ندارند و بهنظر میرسد از سالها پیش مخاطبان این دست از رسانهها بهویژه در طبقه متوسط بیشتر جذب رسانههای شبکههای اجتماعی و کانالهای ماهوارهای فارسیزبان شدهاند و اگر رانت و حمایت دولتی نباشد بیشتر رسانههای این طبقه حتی منتشر هم نخواهند شد.
رسانههای آنلاین یعنی خبرگزاریها، سایتهای خبری ورسانههایی که در بستر شبکه اجتماعی فعالند، اما اولاً توان پوشش همه بازار را ندارند و دوماً دچار محدودیتها و خط قرمزهای زیادی هستند که ضعف آنها در پوشش بازار را دوچندان میکند. درباره رسانههای موجود در شبکههای اجتماعی، محدودیت دسترسی و فیلترینگ هم در آزادنشدن همه پتانسیل رسانههای این بستر برای پوشش مخاطبان داخلی تاثیرگذار بوده و نتیجه اینکه برند ایران اینترنشنال با یک بازار رو به رشد و مخاطب نیازمند طرف است.
برای درک تغییرات کیفی که فضای مستعدی را برای برند ایران اینترنشنال فراهم کرده باید به فضای رقابتی این رسانه با بیبیسی فارسی توجه کرد. در واقع بیبیسی در فضای انتخابات 1388 ریاستجمهوری توانست با پوشش صداها، موضوعات و جریانهای محذوف در رسانههای داخلی سبد قابل توجهی را از مخاطبان برای خودش دست و پا کند. بیبیسی اما یک چارچوب کاری و حرفهای مشخصی دارد که به آن اجازه نمیدهد یا نمیخواهد بهعنوان یک رسانه نیمهدولتی در قامت یک رسانه تمامعیار اپوزیسیون باشد. از طرفی در سالیان اخیر، مخاطبان رسانههای فارسیزبان با توجه به مسائل و مشکلات داخل ایران، گویا به رسانهای صریحتر و انتقادیتر از بیبیسی گرایش پیدا کرده بودند که با موج انتقادی موجود در شبکههای اجتماعی هم همخوانی بیشتری نسبت به بیبیسی داشته باشد. برند ایران اینترنشنال این گپ یا شکاف موجود در بازار را تشخیص داده و سعی دارد آن را پُر کند و این موضوع باعث شده که حتی بیبیسی فارسی کمی از چارچوب کار قدیمی خودش دورتر شود و لحن و بیان انتقادیتر به خودش بگیرد.
بهنظر میرسد این تغییرات کمی و کیفی در مخاطبان رسانههای فارسیزبان بستر اصلی شکلگیری و جایگاه برند ایران اینترنشنال بهعنوان یک رسانه انتقادیتر و به لحاظ پوشش سریعتر و صریحتر از رسانههای فارسیزبان داخل و خارج ایران باشد.
در نگاه به «صورت» ایران اینترنشنال، مخاطب ایرانی، مجریان، گزارشگران و کارشناسان این شبکه را چگونه میبیند؟ در تبیین این موضوع که ایران اینترنشنال، خبرها، تحلیلها و برنامههای مستندمحورش را در چه بستهبندیهایی عرضه میکند و به لحاظ فرم، چه آرایش و پرداختی دارد، سراغ محمدحسین سروش رفتم.
چهرهای که سالهاست در اداره کل آموزش صداوسیما به تدریس گویندگی و اجرا و گزارشگری مشغول است. از او خواستم درباره ویترین ایران اینترنشنال بگوید و آنچه که در صورت و فرم در این شبکه میبیند. از مجریان و گزارشگران و از کارشناسانش. بهخصوص از برخی کارشناسانش که در عین حال، یک پا مجریاند.
سروش، پس از عبور از دانش پایهای در باب گویندگی که یک گوینده باید صدا و لحنش هشت ویژگی جهانی داشته باشد تا برسد به مقبولیت عام، دردمندانه بیش از آنکه نگاه به بیرون داشته باشد، گلایه از داخل و صداوسیمای ایران و ویترینش، (استودیو)یش داشت و بیشتر به علل دافعه مخاطبان از برنامههای صداوسیما پرداخت. به این معنا که آن دافعهها، بدیهی است که بهصورت بالقوه و بالفعل، این جاذبههای بیرونی را داشته باشد. جاذبههایی که موضوع سخن ماست.
این مدرس گویندگی در تبیین چند ویژگی گویندگی خبر تلویزیون، به شفافبودن چهره گوینده پرداخت و گفت: چهره گوینده باید سریع مورد پذیرش مخاطب قرار گرفته و درک شود. دوم، چهرهاش پر از شوق و امید باشد. محزون نباشد. البته در بین برخی گویندگان و مجریان ما افرادی حضور دارند که انگار چهرههایشان حامل خبرهای بد است.
مثلاً آقای حیاتی در گویندگی چهره موجهی دارد یا آقای مرتضی حیدری چهره موجهی در اجرا دارد. به نوعی چهره و رفتار موجه دارند. اما برخی اینطوری نیستند. خبر خوش هم که به آنها بدهید، چون چهره و لحنشان مقبول نیست و عاری از ویژگیهای جهانی است، کلامشان حتی اگر بهترین دبیران و سردبیران خبر، بهترین نوع طراحی خبر هم به دست آنها بدهند، میبینیم که باز در انتقال معنای پیام موفق نیستند. سوم اینکه باید هوشمند و کنجکاو باشند. ما اینجا در بین برخی مجریان خبر هواشناسی میبینیم وقتی در حال اجرا هستند با آن لباس عجیبشان و آن حرکات و رفتارشان، انگار طوفان در راه است، حتی اگر هوای بهاری در پیشرو داشته باشیم! یعنی چهرهشان و رفتارشان چیز دیگری میگوید! شبکههای خارجی اما در این جور کارها موفقاند. به همین سبب، در انتخاب مجری با این ویژگیها و آموزش مجری موفقتر عمل میکنند و اگر خبری را با ۲۰ یا ۳۰ درصد به لحاظ اعتبار خبر، به این گویندهها بدهید، میتوانند در انتقال آن به مخاطب موفق عمل کنند آن هم با شیوه تسخیر مخاطب.
از استاد سروش خواستم که برایمان از تناسب و توازن معنایی بین گزارشگر و سوژه گزارش بگوید. اینکه مثلاً گاهی در لابهلای برنامههای غیرخبری گزارشمحور که گزارشگر میخواهد با تصویر و کلام به وصف سوژه و کیستی و چیستیاش بپردازد، میبینیم که خواسته یا ناخواسته، در عین به سوژهپردازی، به خودش هم میپردازد! به تعبیری، خودش گاهی جلوتر از پیامش جلوه میکند.
محمدحسین سروش در ادامه میگوید: اینکه مجری یا گزارشگر یا گوینده، پررنگ یا پررنگتر از سوژه یا محتوی جلوه کند، این بیتردید فریب رسانهای است. شما خوب واقفاید که سالها در ایران برنامه ماه عسل، در ماه رمضان پخش میشد. این برنامه، مجریمحور بود، نه رمضانمحور، نه معرفتمحور، نه الهیاتمحور، نه ضیافتا... محور، نه ارتقاء و تعالی فهم دینیمحور. یعنی چندین ماه و چندین سال، یک حاصل داشته و آن هم، مشهورشدن مجری بوده است. یعنی مجری، سلبریتی شود نه آنکه مردم آگاه شوند به غایت رمضان. از این برنامه خارج شویم. برنامه ۹۰ هم مجریمحور بود. مجری مشهور شد، سلبریتی شد و این برنامه ۹۰ سالها پخش میشد و سرگرمی عرضی بود نه طولی. یعنی در طول، این برنامه، خدمتی به فوتبال ایران و جایگاهش در جهان نکرد، که من این روند را هم فریب میدانم. یعنی بعد مدتی، ماحصل برنامهای که فرزاد حسنی مجریاش بوده، بشود فرزاد حسنی! نه پیامی که به دست فرزاد حسنیها میدهند که آن را قشنگ منتقل کن و بر کرسی فهم و اندیشه مردم بنشان و رسانه را در موفقیتش و در ارتقاء سه وظیفه کلانی که رسانه در هر نظامی دارد برسان. نه همچین چیزی نیست، بلکه مجری و گوینده است که مشهور میشود نه آن پیامهایی که بر دوشش است و باید آنها را برساند. نه ارتقاء فرهنگ مردم. این هم به سواد رسانهای برمیگردد.
سوادرسانهای که نباشد مخاطب نمیتواند تشخیص دهد که فلان سریال و فلان برنامه خبری درست پیش میرود یا نه؟ سواد رسانهای یعنی تشخیص سره از ناسره. مردم و جامعه مخاطب فعال باید سواد رسانهای داشته باشند.
وقتی مخاطب سواد رسانهای نداشته باشد، شبکههای خارجی میتوانند با کمی آب و رنگدادن به برنامههایشان، خود را جلو بیندازند؛ و وقتی این شبکهها جلو بیفتند، حرفهایشان جلو میافتد؛ و این میشود که شبکههای داخلی ما در حاشیه میروند و کمرنگ میشوند. این اتفاقی است که سالهاست دارد میافتد.
از مینو بدیعی که از قدیمیهای مطبوعات و از اهالی کیهان دهه شصت است و تا امروز در هر دو صحنه رسانههای عالم واقع و مجاز حاضر است و همچنان در حال رصد اتفاقات ریز و درشت محیط پیرامون است میپرسم ایران اینترنشنال رو چطور میبینید؟ و او میگوید: شبکه ایران اینترنشنال به لحاظ تخصصی و حرفه رسانهای و ارائه اخبار و اطلاعات و بهروز بودن مداوم، رسانه مطلوب و در خور توجهی است. این رسانه از بدو تاسیس بنا را بر ارائه و توصیف و تشریح اخبار ایران البته بیشتر با دیدگاه اپوزیسیون گذاشت. این نگاه در واقع وضعیت او را بهطور دقیق در برابر رویدادهای اجتماعی و سیاسی، اقتصادی و فرهنگی روز ایران آشکار میکند. به بیان دیگر یک رسانه که از ابتدا با جانبداری خاص به میدان آمده باشد برخلاف آن تز مشهور خبر بیطرف و تفسیر آزاد است و همه نوع اعمال نظر و تفسیر را با جانبداری خاص در ارتباط با خبرهای ایران انجام میدهد.
از خانم بدیعی درباره حامیان مالی ایران اینترنشنال میپرسم که چقدر این موضوع تاثیر در دو سوی بدنه برنامهساز و مخاطبانش دارد؟ همان بحثهایی که اینجا و آنجا به کرات میشنویم... بحث مجهول و مبهمِ خادم یا خائن، سرسپرده یا سرافراز و وطنفروش یا وطنخواه و...
بدیعی در پاسخ به این پرسش گفت: آنچه که مشخص است راهاندازی و در اختیار داشتن یک رسانه بزرگ در سطح ایران اینترنشنال با کارکنان و تجهیزات فنی زیاد و همانطور امکان بهرهبرداری فراوان نیازمند سرمایه بسیار کلانی است که بهطور طبیعی باید سوپرمیلیاردرها و یا سرمایهداران بزرگ وارد این وادی شوند یا دولتها برای اینکه چنین رسانههایی، هم سرمایهشان تامین شود و هم اینکه بتوانند با نیروی سرمایه، جریانهای فکری خاص خودش را تولید کرده و ارائه نظر کنند پا در این عرصه میگذارند. در مورد ایران اینترنشنال هم همینطور است. من البته اطلاع دقیق ندارم که اسپانسر مالی این شبکه کیست و من هم نظیر مخاطبان دیگر شنیدهام که سرمایهگذاران بزرگ عربستانی یا یک سرمایهدار عمده در زمینه راهاندازی و ادامه فعالیت این رسانه سرمایهگذاری کرده است. بدون تردید عربستان سعودی بهعنوان یک کشور ثروتمند در راهاندازی این رسانه نقش دارد و با توجه به اینکه با دولت ایران زاویه دارد بدیهی است که دنبال رسانه منتقد دولت و حکومت ایران باشد.
درباره خبرنگاران و مجریان این تلویزیونی ایرانی که برخی از آنها هم از سوی جامعه ایرانی مورد تایید هستند و بعضی آنها را خائن میشمرند باید بگویم که بهنظر من این افراد خائن نیستند. برخی از این افراد وقتی به خارج از ایران سفر کردند بهدنبال کسب درآمد بودند، زیرا زندگی خرج دارد. البته معتقدم این افراد در ایران با چالشهایی روبرو شدند که کار در صداوسیما برایشان سخت شده بود.
مینو بدیعی نگاهی به ویترین ایران اینترنشنال و کارکنان و کارشناسانش انداخت و گفت: گویندگان و مجریان این شبکه خوب هستند و بهنظرم تخصص لازم را در این باره دارند. برخی از تهیهکنندگان و مجریان این برنامه را میشناسم که کارشناسان و متخصصان ارتباطات در ایران بودند. گویندگان و مجریان زن هم بهجز معدودی از صدا و تصویر و نوع پوشش خوبی برخوردارند. البته جوانترها اندکی صداهای ناپخته دارند در حالی که اساساً صدای مجریان و گویندگان بهویژه خبر تلویزیونی باید بسیار پختهتر باشد. در بعضی موارد، پرسشها و سئوالات از کارشناسان ایرادهایی دارد.
درباره طرح پرسشها از کارشناسان که البته به سردبیری خبر برمیگردد، پرسشها گاهی جانبدارانه و در مواردی هم سطحی است که جا دارد مجریان درباره اصول و تکنیک مصاحبه بیشتر بیاموزند. نکته دیگر در مورد گزارشهای خبری خارج از استودیو است که در مقایسه با بیبیسی و صدای آمریکا بسیار ضعیف است.
دکتر احمد بخارایی، جامعهشناس در پاسخ به این پرسش که آیا حس نمیکنید در ماههای اخیر، شبکه فارسیزبان ایران اینترنشنال، پررنگتر از دو، سه سال گذشته در داخل کشور مخاطب دارد، گفت: از آبان ۹۸ به این سو که شرایط کشور خاصتر شد و مطبوعات و خبرگزاریها و کلاً رسانههای داخلی بیش از پیش با محدودیتهایی مواجه شدند، از آن طرف، رسانههایی مثل ایران اینترنشنال بیشتر مورد توجه مخاطبان داخلی قرار گرفتند.
خودم قبل و بعد از همان ایام (حوالی آبان ۹۸) با روزنامهها و خبرگزاریهای داخلی گفتوگوهایی داشتم. خیلی از خبرگزاریها و روزنامهها که بعداً تماس میگرفتند که با آنان مصاحبه کنم میدانستم اگر حرف بزنم، بخشهایی از حرفهای اصلی من را حذف میکنند و بالاخره از آن مصاحبه، حرفایی تکراری و خنثی در میآورند، پس پاسخ مثبت به انجام گفتوگو نمیدادم.
روزنامههایی که حتی ژست اصلاحطلبی میگرفتند، مثل شهروند، ایران و همشهری یا خبرگزاریهایی مثل ایسنا و ایرنا، گاهی میآمدند دقیقاً جملات کلیدی من را در آن بحث، درمیآوردند! خلاصه اینکه این شرایط، حالت الاکلنگی دارد. الاکلنگ رسانهای! یک طرف که برود پایین، طرف دیگر بالا میآید!
اگر میبینیم ایران اینترنشنال، محل توجه است و بیننده دارد، بهدلیل نداشتن محدودیت و شاید پاسخگویی به نیاز مخاطبان ایرانی است.
این جامعهشناس در ادامه، نگاهی به کم و کیف چهار شبکه ماهوارهای فارسیزبان کرد و گفت: کلاً در این سالها برای جامعه ایرانی چهار شبکه بیرونی محل توجه است. یکی همین بیبیسی فارسی، یکی دیگرش ایران اینترنشنال و همینطور من و تو و صدای آمریکا. به اعتقاد من، بیبیسی و صدای آمریکا یک ماهیت دارند. سازمانهایی که بودجهشان را تامین میکنند؛ مثل وزارت خارجه انگلیس که حامی بیبیسی است و سازمانهای مشابه که حمایتگر مالی صدای آمریکا هستند. فراز و فرودهای این شبکهها هم از سوی مقامات و حامیان مالیشان رصد و بررسی میشود.
بیبیسی آینه رفتار دولت انگلیس است. برنامههایش یک جاهایی خوب و یک جاهایی خنثی است. برنامه پرگار مثلاً محتوای جذابی ندارد. به موضوعات و حرفهای تکراری میپردازد. دغدغههای افرادی مثل من در آن نیست.
شبکه من و تو هم که گذران اوقات فراغت از شعارهای اولیهاش بود و در واقع پرانتزی است برای پرکردن خلاء شادی در ایران.
ایران اینترنشنال اما با هدف اجتماعی و سیاسی پدیدار شد. اینجا در ایران از دید مخاطب ایرانی محل توجه است. چون به مسائلش و به مشکلات اجتماعی که با آن مواجه است، میپردازد.
از دکتر بخارایی میپرسم از داخل ایران، نگاهی که نسبت به دادههای ایران اینترنشنال وجود دارد، فقط نگاه به محتویات این شبکه نیست، خیلی از مخاطبان در جستوجوی این هستند که سرمایهگذاران و حامیان مالی اینترنشنال کیست یا چه کسانی هستند؟ و البته بلافاصله پشت این نگاه مظنونانه، نگاه میرود سمت مدیران، مجریان و کارشناسان این شبکه که تشکیل دهنده راس و بدنه این رسانهاند و خواسته یا ناخواسته بحث خادم و خائن و ارزشگذاریهایی از این دست پیش میآید، شما این موضوع را چگونه میبینید؟ من نیتخوانی نمیکنم. نگاهم به این شبکه، کارکردگرایانه است. اصلاً به آن موضوع که گفتید فکر نمیکنم. همانطور که این نگاه کارکردگرایانه را برای صداوسیما هم میتوانم داشته باشم اگر میدانی برای بروز و ظهور و عرضه نظر همگان ایجاد کند، همینجا را نیز مطلوب و کارکردگرایانه خواهم دانست.
وقتی منِ دانشگاهی، منِ رسانهای، منِ معلم، منِ کارگر، منِ نوعی، تریبون ندارم در ایران حرف بزنم، میبینم جایی دیگر و رسانهای دیگر در بیرون، این امکان را برایم فراهم کرده، میروم آنجا حرفهایم را میزنم.
اینکه ایران اینترنشنال بودجهاش را از کجا میآورد، از همان اول راهاندازیاش این بحث وجود داشت. یکی، دو ماه پیش، در پی حرفهای آقای روحانی در شورای عالی امنیت ملی که گفته بود اگر قرنطینه را ادامه دهیم، 30 میلیون گرسنه به خیابانها خواهند ریخت پس اگر دو میلیون هم از کرونا مُردند باید کسب و کار آزاد شود و وقتی این خبر را ایران اینترنشنال علنی پخش کرد، سخنگوی دولت واکنشی نشان داد به رفتار رسانههای خارجی که به حرفهای روحانی پرداخته بودند و اینکه این رسانههای خارجی و ایران اینترنشنال، به سرویسهای اطلاعاتی بیگانگان وصلاند. و بودجه از آنها میگیرند.
من که اصلاً نمیدانم بودجه این شبکه از کجاست و نیتخوانی هم نمیکنم. همانطور که گفتم ایران اینترنشنال از همان روزی که راهاندازی شد، همین بحث بودجهاش مطرح بود تا امروز. ولی برای من که کارکردگرایانه نگاه میکنم، این پرسش مطرح نیست که حالا بخواهم در مورد گزینههای احتمالی برای اخذ بودجه گمانهزنی کنم. یک مثال میزنم: تصور کنید مسیرم بهطرف غرب است، آنوقت یکی بیاید بگوید میخواهید بهسمت شرق با چه وسیلهای بروید؟ با قطار، با هواپیما، با ماشین؟... این پرسش اصلاً برای من مطرح نیست که حالا بیایم و راجع به مسیر بهتر، داوری کنم و نظر بدهم چون مسیر من بهطرف شرق نیست و این پرسش برای من موضوعیت ندارد. پرسش پیرامون بودجه ایران اینترنشنال هم، اینگونه است. فقط یک نکته اساسی درباره محتویات برنامههای اینترنشنال وجود دارد. برنامههای سیاسی این شبکه گاهی تکراری و پررنگتر از برنامههای اجتماعیاش است. مخاطبان میبینند چون مجبورند که ببینند، زیرا گزینه مطرح دیگری وجود ندارد و این بیننده داشتن به معنای رضایت زیاد نیست. این شبکه باید برنامههای اجتماعیاش را بیشتر کند تا با مخاطب، بیشتر پیوند بخورد. از دغدغههایش بگوید. از بیکاری، از خانواده، از بیاعتمادی و...